عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 126

صفحه 126

بازگشتگاه ما قرار بده (1) .

جوان خائف

یکی از یاران پیامبر می گوید : روز بسیار گرمی پیامبر خدا در میان ما در سایه درختی خود را از حرارت آفتاب دور نگاه داشت . ناگهان مردی آمد و پیراهنش را از بدنش در آورد و شروع کرد به غلط زدن روی ریگ های داغ ، گاهی پشتش را و گاهی رویش را به حرارت آن ریگ ها داغ می کرد و می گفت : بچش ! آنچه از عذاب نزد خداست ، سخت تر از کاری است که تو انجام می دهی !

پیامبر کار او را می نگریست تا آن مرد از عملش فارغ شد و لباسش را پوشید و روی به رفتن کرد . پیامبر با دستش به او اشاره فرمود و او را نزد خود خواست و گفت : ای بنده خدا ! کاری را از تو دیدم که از دیگر مردم ندیده بودم ، چه عاملی تو را به این کار واداشت ؟ گفت : خوف از خدا . پیامبر فرمود : بی تردید حق خوف از خدا را ادا کردی ، پروردگارت به اهل آسمانها به خاطر تو مباهات می کند ؛ سپس رو به اصحابش کرد و فرمود : ای حاضرین ! نزد او بروید تا برای شما دعا کند . پس نزد او رفتند و او هم برای آنان دعا کرد و در دعایش گفت :

پروردگارا کار ما را بر هدایت قرار ده ، و تقوا را توشه ما مقرّر فرما ، و بهشت را جایگاه ما کن (2) .


1- 1) - امالی صدوق : 340 ، المجلس الرابع و الخمسون ، حدیث 26 ؛ بحار الأنوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حدیث 23 .
2- 2) - امالی صدوق : 340 ، المجلس الرابع و الخمسون ، حدیث 26 ؛ بحار الانوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حدیث 23 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه