عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 167

صفحه 167

وزیر مملکت است ، کلید حل مشکل من از جانب خدا در دست اوست . من اگر در خانه او می آیم به شخص خودش کار ندارم ، مرتب می آیم که اگر کلید حل مشکل من در دست اوست از آن دست بیرون آورم و اگر نیست پس از ثابت شدنش رفت و آمدم را قطع می کنم ، پول را به صاحبش برگردان که من فردا هم به محل نخست وزیری خواهم آمد .

احمد بن خالد روز دیگر چون چشمش به عبد اللّٰه افتاد ، بسیار ناراحت شد و به ندیمش گفت : مگر پیام مرا به او نرساندی ؟ غلام داستان برخوردش را با عبد اللّٰه گفت . وزیر به خشم آمد و گفت : با قدرتی که در اختیار دارم به حسابش خواهم رسید !

احمد بن خالد هنگامی که پس از گفتگویش با غلام وارد بر مأمون شد ، مأمون گفت : یکی دو روز است تصمیم دارم برای استان مصر که استانی ثروتمند است استانداری بفرستم . به نظر تو چه شخصی برای آن منطقه لیاقت دارد ؟

نخست وزیر که تصمیم داشت یکی از دوستان نزدیکش را معرفی کند و به قول معروف رابطه را بر ضابطه ترجیح دهد خواست بگوید عبد اللّٰه زبیری ، زبانش بی اختیار پیچانده شد و گفت : عبد اللّٰه هبیری . مأمون گفت : مگر عبد اللّٰه هبیری زنده است ؟ او مردی است عاقل و کاردان و برای این پست بسیار مناسب است . وزیر گفت : او دشمن خاندان بنی عباس است . مأمون گفت : آن قدر به او محبت می کنیم تا دوست ما شود . وزیر گفت : او به سن کهولت رسیده و برای این پست شایسته نیست . مأمون گفت : او عقل فعال و دنیایی از تجربه است ، فعلاً سیصد هزار درهم جهت خرج سفر در اختیارش بگذار تا به مصر رود و به کارگردانی آن منطقه حاصل خیز مشغول شود .

لقمان حکیم در پایان موعظه اش به فرزندش فرمود : باید عقل ملاح کشتی زندگی و قطب نمایش دانش و علم و سکّانش صبر باشد (1) ، بی تردید این گونه زندگی که کشتی اش تقوا و بارش ایمان و بادبانش توکل و ملاحش عقل


1- 1) - کافی : 1 / 16 ، کتاب العقل و الجهل ، حدیث 12 ؛ تحف العقول : 383 ؛ وسائل الشیعه : 15 / 206 ، باب 8 ، حدیث 20291 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه