عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 188

صفحه 188

شما باران بر این قوم ببارد ؟ پاسخ داد : آری . تخته ها را به هم بستند و او را بر آن قرار دادند و به سوی مصلّا حرکت کردند .

آری ، روی تختی حلال و در لباسی پاک ، و با جسمی پاکیزه و روحی آراسته و دلی پر از امید و اخلاص به سوی محبوب حرکت کرد .

او می دانست که : هر نمازی نماز نیست ، هر تکبیری تکبیر نیست ، هر آهی آه نیست ، هر اشکی اشک نیست .

او می دانست که : فاطمه زهرا علیها السلام پس از وفات پیامبر هر روز و هر شب از بام مسجد صدای اذان می شنید ولی در برابر آن هیچ عکس العملی نداشت ، تا زمانی که به درخواست خودش بلال شروع به اذان کرد ، وقتی بلال گفت : اللّٰه اکبر .

پاسخ داد : خدا از هر چیزی بزرگ تر است . چون بلال گفت : اشهد ان لا إله إلّا اللّٰه . جواب داد : گوشت و پوست و رگ و همه وجودم به وحدانیت حق شهادت می دهد .

او می دانست که : حضرت زهرا علیها السلام از همه آن اذان ها که مُهر تأییدی بر حکومتی است که حاکمش از سوی پیامبر نصب نشده خشمگین بود ، ولی نسبت به اذان بلال که از گلویی پاک و زبانی پاکیزه و قلبی مخلص برمی خاست شاد و خوشحال می گشت .

آن عالم ربّانی می دانست که : دعوت هر کسی را نباید پاسخ گفت ، به هر مجلسی نباید قدم گذاشت ، از هر غذایی نباید خورد ، هر چهره ای را نباید دید ، به هر دستی نباید دست داد ، در هر نمازی نباید شرکت کرد ، به هر اذانی نباید گوش سپرد .

آن عالم ربانی به سوی تخت فولاد حرکت کرد . هنگام عبور از منطقه جلفا - محل زندگی ارمنی ها و یهودی ها که آنان نیز مانند دیگران دچار قحطی و خشکسالی بودند - دید که مسیحیان ، تورات و یهودیان ، انجیل روی دست

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه