عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 189

صفحه 189

دارند و در دو طرف جاده صف کشیده اند ، پرسید : اینان برای چه با در دست داشتن تورات و انجیل صف بسته اند ؟ گفتند : این دو گروه هم در این شهر زندگی می کنند و دارای شغل کشاورزی و باغداری هستند و دچار زیان خشکسالی شده اند .

آن مؤمن پاک دل و عالم خاضع و خاشع با دیدن این منظره اشکش بر چهره نورانی اش جاری شد ، عمامه از سر برداشت و روی تخت در حالی که به مصلّا نرسیده بود و نمازی اقامه نکرده بود توجهی به حضرت محبوب نمود ، عرض کرد :

مولای من ! محاسنم را درب خانه تو سپید کرده ام ، آبروی مرا نزد این یهودیان و مسیحیان مبر .

هنوز کلامش تمام نشده بود که آسمان شهر و حومه را ابر گرفت و باران رحمت الهی به سبب همان چند کلمه به مردم رسید و آنان را از بلای قحطی و خشکسالی نجات داد !!

دعای نیمه شب زندانی

در روزگار حکومت عبد اللّه بن طاهر برخی از جادّه ها که محل رفت و آمد مردم و کاروان ها بود ناامن شد . امیر عبد اللّه عده معینی را به پاسداری از جادّه ها گماشت . در یکی از جادّه ها ده دزد را گرفتند و به جانب مرکز حکومت گسیل دادند ، ولی یکی از آنان نیمه شب فرار کرد . فرمانده پاسداران به نظرش آمد که شاید عبد اللّه بن طاهر بگوید از او رشوه گرفتی و وی را فراری دادی ، پس خود باید به جای او جریمه شود . حلاج بی گناهی را که برای گذران معیشت از شهری به شهری به مزدوری می رفت ، از وسط جاده گرفتند و او را دست بسته در جمع دزدان قرار دادند تا عدد نفرات تکمیل شود . ده نفر را نزد عبد اللّه بن طاهر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه