عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 196

صفحه 196

حرف راء

راستگو و تائب

ابو عمر زجاجی انسانی وارسته و نیکوکار بود ، می گوید : مادرم از دنیا رفت ، خانه ای را از او به ارث بردم ، خانه را به پنجاه دینار فروختم و عازم حج شدم .

چون به سرزمین نینوا رسیدم ، دزدی بیابانی در برابرم سبز شد ، به من گفت : چه داری ؟ در درونم گذشت راستی و صدق امری پسندیده و مورد دستور خداوند است ، خوب است به این دزد حقیقت مطلب را بگویم . گفتم : مرا کیسه ای است که بیش از پنجاه دینار در درون آن نیست . گفت : کیسه را به من بده . کیسه را به او دادم ، شمرد و سپس باز گرداند ، گفتم : چه شد ؟ گفت : آمدم پول تو را ببرم ، راستی تو مرا برد . از چهره اش نور ندامت پدیدار شد ، معلوم بود در درونش از وضع گذشته خود توبه کرده ، از مرکب پیاده شد ، به من گفت : سوار شو ، گفتم :

نیاز به سواری ندارم . اصرار کرد سوار شدم ، او هم به دنبال من پیاده به حرکت آمد . به میقات رسیدیم ، به حال احرام درآمد ، آنگاه به جانب حرم شتافت ، تمام اعمال حج را در کنار من به جای آورد ، بعد از آن از دنیا رفت (1) !

راه کسب مقام و بی نیازی و راحتی نعمت

بیداری فرموده : چهار چیز را در چهار چیز طلب کردیم ولی راهش را اشتباه کردیم ، دیدیم در چهار چیز دیگر است : بی نیازی را در ثروت و مال طلبیدیم ، در قناعت یافتیم ؛ مقام را در حسب طالب شدیم ، در تقوا پیدا کردیم ؛ راحتی را در زیادی مال خواستیم ، در کمی مال دیدیم ؛ نعمت را در لباس و خوراک و رسیدن به لذتها طلب کردیم ، ولی در سلامت بدن یافتیم (2) .


1- 1) - روح البیان : 2 / 235 .
2- 2) - مواعظ العددیه : 236 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه