عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 228

صفحه 228

حرف عین

عاقبت گنهکار تائب

عبد الواحد بن زید که از زمره فسّاق و فجّار و بدکاران بود ، روزی به مجلس موعظه یوسف بن حسین که از جمله عبّاد و زهّاد بود گذر کرد ، در حالی که یوسف بن حسین این کلام را برای مستمعان می گفت :

دَعَاهُم بِلُطْفِهِ کَأنَّهُ مُحتاجٌ إلِیْهِم .

« خدای مهربان گنهکاران را با لطفش به سوی خود دعوت کرده است که گویا به آنان نیازمند است » .

عبد الواحد چون این کلام را شنید ، جبّه از تن بینداخت و نعره زنان به گورستان رفت . شب اول یوسف بن حسین در عالم رؤیا شنید منادی از سوی خدا ندا داد :

أدرِکِ الشَّابَّ التَّائِبِ .

« جوان گنهکار را دریاب » .

یعنی : او را به آمرزش و مغفرت ما بشارت ده . یوسف در مقام تجسّس و تفحص برآمد تا بعد از سه روز او را در قبرستان پیدا کرد ، دید صورت بر خاک نهاده و در حال مناجات و گریه و زاری است . چون یوسف را نزدیک خود دید گفت : سه شبانه روز است تو را فرستاده اند ، امروز می آیی ؟! این بگفت و جان به حق تسلیم کرد !

عبادت روی زمین

در قطعه ای پرقیمت آمده ، جبرییل گفت : ای محمد ! اگر عبادت ما در روی زمین بود ، سه برنامه انجام می دادیم :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه