عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 256

صفحه 256

گذشت قیس بن عاصم

به احنف بن حیس گفتند : تو با این که عرب هستی چرا این اندازه بردبار و آسان گیر و باگذشتی ؟ در حالی که باید تندخو و خشن و تلخ باشی ! گفت : من درس گذشت و عفو را از قیس بن عاصم آموختم ، یک بار میهمانش بودم به خدمتکارش گفت : غذا بیاور . او غذا را در ظرفی سنگین وزن حمل کرد ، در راه ظرف غذا که در حال جوشیدن بود از دستش رها شد و بر سر فرزند قیس افتاد و او را کشت . خدمتکار لرزه بر اندامش افتاد ولی قیس زیر لب گفت : هیچ راهی برای حلّ مشکل این خدمتکار نمی یابم جز این که او را آزاد نمایم ؛ به او گفت :

تو در راه خدا آزادی ، می توانی هرجا که خواستی بروی . سپس گفت : اگر او را نزد خود نگاه می داشتم تا چشمش در چشم من بود خجالت می کشید ، بنابراین او را آزاد کردم تا هم در اضطراب نباشد و هم در حال شرمندگی به سر نبرد !

گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

علامه محمد تقی مجلسی در امر به معروف و نهی از منکر و پیشگیری از گناه دلسوزی عجیب بود ، در محله ای که زندگی می کرد تعدادی قلدر و داش صفت بودند که از گناهانی چون قمار ، شراب ، و مجالس لهو و لعب امتناعی نداشتند .

اغلب در برخورد با آنان ، امر به معروف و نهی از منکر می کرد ، و آنان را به ترک گناه و عبادت حق دعوت می نمود .

رییس قلدرها و نوچه هایش از مجلسی ناراحت بودند ، دنبال زمینه ای می گشتند که از دست او خلاص شوند .

یکی از مریدان صاف دل ، پاک طینت ، ساده و آرام آن عالم بزرگ را دیدند و به او گفتند : خانه خود را شب جمعه از زن و فرزند خالی کن ، برای ما تهیه شام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه