عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 258

صفحه 258

« گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را »

ناگهان زن رقاصه روی و موی خود را پوشاند ، و طنبور و تنبک را به زمین زد و به سجده افتاد و با سوزی جانکاه مشغول ذکر یا رب ، یا رب و توبه و انابه شد ، دیگران هم از غفلت به در آمدند ، با دیدن آن منظره به گریه افتادند و به دست آن مرد بزرگ توبه کرده ، دست از تمام گناهان شستند (1) !

گفت خدایا من آمده ام

برادر مؤمنی داشتم که از جهت مورد اعتماد بود از . ایمان و اخلاص و عشق به محمد و آل محمد ، نصیب فراوان داشت . نزدیک به سی سال با عشق و علاقه خدمت زائران خانه حق را با جان و دل به عهده گرفته بود .

نیکان و پاکان و اهل تقوا به خاطر کمال معنوی او سعی داشتند این راه را در معیت او باشند .

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی زمانی که طاغوت امور حج را به عهده گرفت ، او از برنامه دست کشید ؛ زیرا تحمل پذیرش و اجرای قوانین طاغوت در برنامه حج را نداشت .

روزی در محضرش از مقوله حج سخن به میان آمد که با حوالی خوش و حالتی الهی ، این واقعه را برایم تعریف کرد :

تعدادی زائر - حدود سی نفر - برای رفتن به حج از طریق عراق و عتبات عالیات ، همراه من شدند همه در اتوبوس قرار گرفتند تا عازم سفر شوند . در این میان ، زن و شوهری که از چهره آنان آثار ایمان ، وقار ، ادب و نور عبودیت می درخشید ، توجهم را جلب کرد . یکی از بدرقه کنندگان ، سفارش هر دو را با


1- 1) - این داستان را در سفر تبلیغی ام به همدان در سال 1350 شمسی ، حضرت آیت اللّٰه مرحوم آخوند همدانی برایم نقل کرد .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه