عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 261

صفحه 261

من حاضرم در مجلس مهمانی شرکت کنم و با او سخن بگویم ، شاید به لطف حضرت حق از اعمال خلافش دست بردارد و به پیشگاه خداوند توبه نماید .

مرد قلدر به توسط مرد مؤمن دعوت به مهمانی شد ، دعوت را اجابت کرد ، علامه مجلسی در آن مجلس شرکت کرد ، لحظاتی به سکوت گذشت ، ناگهان مرد قلدر که از آمدن مجلسی به جلسه مهمانی تعجب کرده بود به مجلسی گفت :

حرف شما روحانیون در این دنیا چیست ؟

مجلسی فرمود : اگر لطف کنید بفرمایید حرف شما چیست ؟ مرد قلدر گفت :

امثال ما در فرهنگ قلدری حرف بسیار داریم از جمله می گوییم اگر کسی نمک کسی را خورد باید حقّ نمک را رعایت کند و با او در صفای محض باشد ، مجلسی به او فرمود : چند سال از عمر شما می گذرد ؟ پاسخ داد : شصت سال ، فرمود : در این شصت سالی که نمک خدا را خورده ای آیا حق او را رعایت کرده و نسبت به او صفا داشتی ؟ مرد قلدر یکه ای سخت خورد ، سر به زیر انداخت ، اشکش جاری شد ، مجلس را ترک کرد ، شب را نخوابید ، صبح زود به در خانه همسایه آمد ، سؤال کرد : روحانی و عالمی که شب گذشته در خانه تو بود کیست ؟ همسایه گفت : علامه محمد تقی مجلسی است ، آدرس آن مرد الهی را گرفت ، به محضرش آمد و به دست او توبه کرد و از نیکان روزگار شد !

گنهکار و امید به توبه

یکی از نیکان را دیدند که زیاد گریه می کند و فراوان اشک می ریزد ، گفتند :

سبب این همه گریه و ناله چیست ؟ گفت : اگر خداوند به من بفرماید به خاطر گناهانت ، برای همیشه تو را در حمّامی گرم حبس می کنم ، سزاوار است اشک چشمم تمام نشود ، ولی چه کنم که تهدید کرده گنهکار اهل عذاب و مستحق جهنم است ، جهنمی که آتشش را هزار سال ملکوتی گیراندند قرمز شد ، هزار

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه