عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 295

صفحه 295

بپرهیزم ؛ و مرا سفارش کرد به بینوایان و تهیدستان عشق ورزم و به آنان نزدیک باشم ؛ و مرا سفارش کرد که حق را گویم گرچه تلخ باشد ؛ و مرا سفارش کرد که صله رحم کنم گرچه رحم من به من پشت کرده باشد ؛ و مرا سفارش کرد که در راه خدا و برای دین از ملامت ملامت کننده نترسم و مرا سفارش کرد که زیاد « لا حول و لا قوه الّا باللّٰه العلی العظیم » گویم ؛ زیرا این ذکر از گنج های بهشت است .

وصیتی جالب و زیبا

شخصی خواست به سفر رود ، به حاتم اصمّ گفت : مرا وصیتی کن ، گفت :

اگر یار خواهی خدا تو را بس است .

اگر همراه خواهی کرام کاتبین تو را بس است .

اگر عبرت خواهی دنیا تو را بس است .

اگر مونس خواهی قرآن تو را بس است .

اگر کار خواهی عبادت تو را بس است .

اگر واعظ خواهی مرگ تو را بس است .

و اگر اینها که گفتم تو را بس است پس دوزخ تو را بس است !

حرف هاء

هارون و بهلول

هارون از سفر حج بازگشت و چند روزی در کوفه اقامت کرد . روزی از راهی عبور می کرد ، بهلول که بر سر راهش قرار داشت سه بار به نام ، او را صدا زد :

هارون ، هارون ، هارون ، با تعجب گفت : کیست که مرا با نام صدا می زند ؟ گفتند :

بهلول مجنون . پرده محمل را کنار زد و به بهلول گفت : مرا می شناسی ؟ گفت :

آری . گفت : من کیستم ؟ گفت : کسی هستی که اگر احدی در مشرق ستم کند و تو در مغرب باشی به خاطر این که حاکم کشوری در قیامت از تو بازخواست خواهد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه