عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 297

صفحه 297

گفت : فرمان دهم مستمری برایت مقرر دارند که تا پایان عمر به تو بپردازند ؟ گفت : من بنده و روزی خور خدایم ، چنین می بینی که خدا یاد تو هست و یاد من نیست ! گنج زرگر نبود گنج قناعت باقی است آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد (1)

همسایه ابو بصیر

همسایه باید از هر جهت همسایه خود را رعایت کند ، همچون برادری مهربان با همسایه معامله نماید ، به درد همسایه برسد ، مشکلاتش را حل کند ، در امور زندگی به او کمک دهد ، در حوادث روزگار به یاری او برخیزد ، ولی همسایه ابو بصیر این گونه نبود ، در دولت ستمکار بنی عباس شغل پردرآمدی داشت ، با تکیه بر آن دولت ثروت زیادی به چنگ آورده بود . ابو بصیر می گوید :

همسایه ام چند کنیز آوازه خوان و گروهی مطرب داشت ، به طور دایم مجلس لهو و لعب و مشروبخواری او و دوستانش برپا بود . من که تربیت شده فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بودم از این وضع نگرانی سختی داشتم ، روحیه ام آزرده بود ، در رنج فراوانی بسر می بردم ، بارها با زبانی نرم با همسایه سخن گفتم ، گوش نداد ، به اصرار زیادی برخاستم توجه نکرد ، ولی از امر به معروف و نهی از منکر غفلت نکردم تا روزی به من گفت : من مردی مبتلا به هوا و شیطانم ، تو اگر وضع مرا برای امام بزرگوارت حضرت صادق علیه السلام تعریف کنی شاید با توجه حضرت صادق علیه السلام و دم عیسوی آن امام بزرگوار ، از این آلودگی فساد و از این شرّ و بدبختی نجات پیدا کنم .

ابو بصیر می گوید : سخنش را پذیرفتم ، حرفش را قبول کردم ، پس از مدتی در


1- 1) - حافظ شیرازی ، دیوان اشعار ، شماره 112 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه