عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 39

صفحه 39

باران رحمت و مغفرتت را بر ما بباران تا گناهان و آلودگی ها را از پرونده ما بشوید و ما را از سنگینی معاصی و وزر و وبالش نجات دهد و گیاه نشاط معنوی و نهال عبادت و بندگی را در سرزمین وجود ما برویاند ، که ما به امید کرم تو به این درگاه آمده ایم و روی عذرخواهی به خاک آستانه ات گذاشته ایم و دست گدایی و حاجت به سویت برداشته ایم و یقین داریم که با کرم و لطفت از ما درخواهی گذشت .

بازگشت فرزند هارون الرشید به حق

صاحب کتاب « ابواب الجنان » ، و همچنین واعظ سبزواری در کتاب « جامع النورین » ، ( ص 317 ) و آیت اللّٰه نهاوندی در « خزینه الجواهر » ( ص 291 ) نقل می کند : هارون را پسری بود به زیور صلاح آراسته ، و گوهر پاکش از صلب آن ناپاک چون مروارید ، از آب تلخ و شور برخاسته ، فیض مجالست زهاد و عباد آن عصر را دریافته بود و از تأثیر صحبت ایشان روی دل از خواهش زخارف دنیوی برتافته ، طریقه پدر و آرزوی سریر و افسر را ترک گفته و خانه دل را به جاروب آگاهی از خس و خاشاک اندیشه پادشاهی پاک نموده ، از جامه های غیر کرباس و شال نپوشیدی ، و خون رغبتش با رنگ اطلس و دیبای دنیا نجوشیدی ، مرغ دلش از دامگاه علایق جسته ، بر شاخهای بلندی حقیقت آشیان گرفته و دیده از تماشای صورت ظاهر دنیا بسته بود .

پیوسته به گورستانها رفته و به نظر عبرت نگریستی ، و بر آن گلزار اعتبار مانند ابر بهار زار زار می گریستی !

روزی وزیر هارون در مجلس بود ، در آن اثنا آن پسر که نامش قاسم بود و لقبش مؤتمن آمد بگذرد ، جعفر برمکی خندید ، هارون از سبب خنده پرسید ، پاسخ داد ، بر احوال این پسر می خندم که تو را رسوا نموده ، ای کاش این پسر به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه