عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 47

صفحه 47

و همگنان خود که با او در خانه ماریّه سعدیّه بودند گفت : من عزم جزم کرده ام و خواهم رفت . از شما که با من خواهد آمد ؟

آنان گفتند : ما از اصحاب پسر زیاد هراس داریم .

این مرد بزرگ به آنان فرمود : امّا من به خدا قسم همین که ببینم پای شترم به سر زمین سخت استوار و آشنا شود دیگر باکی از تعقیب نخواهم داشت ، هر که خواهد گو مرا دنبال کند .

این بزرگ مرد با ادهم بن امیّه و بلند همّتان دیگر از بصره بیرون شتافتند ، و به سوی مکه رفتند . محبوب خود را آنجا ندیدند . از مکّه بیرون آمده راه بیابان های دور دست را پیش گرفته تا خود را به حضرت حسین علیه السلام رساندند .

یزید بن ثبیط پس از استراحت در بنه خود ، قصد دیدار امام کرد و به کوی حضرت حسین روان شد . از طرف دیگر امام هم به جستجوی او رفته تا در بنه و آسایشگاه او وارد شد ، و آنجا به انتظار او نزول اجلال فرمود . به عرض حضرت رساندند که یزید به دیدن شما رفته . امام در بنه او به انتظار بازگشت وی نشست « زهی مهر و یگانگی ، زهی بزرگی و بزرگواری » .

باری ابن ثبیط به منزل حضرت که رسید و شنید که امام به سراغ او بیرون رفته است به منزل خود باز گشت تا وقتی به منزل رسید و چشمش به جمال کشتی نجات افتاد این آیه را خواند .

« بِفَضْلِ اللّٰهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذٰلِکَ فَلْیَفْرَحُوا . . . » (1).

[ این موعظه ، دارو ، هدایت و رحمت ] به فضل و رحمت خداست ، پس باید مؤمنان به آن شاد شوند که آن از همه ثروتی که جمع می کنند ، بهتر است .

خواندن این آیه بدان ماند که به خود گوید : من و این دولت ! باور از بخت ندارم که تو مهمان منی خیمه سلطنت آنگاه سرای درویش

خلاصه این که نه از بخت ماست ، بلکه فقط از فضل خداست که یار در منزل ماست .

پس از قرائت آیه به امام سلام کرد و روبروی حضرت نشست و قصدش را از آمدن که جان فشانی در محضر حضرت است بیان کرد .

امام او را دعای خیر فرمود سپس بنه و خرگاهش را ضمیمه خیمه های حسینی کرد .

از امام جدا نشد تا در فضای ملکوتی جانبازی قرار گرفت . دو پسرش در حمله اول شهید شدند و خودش در مبارزه تن به تن به وصال جانان رسید .

این مرد بزرگ از دعوتی که در ابتدا از هم قطاران کرد و از پافشاری خود و سر بر شتافتن از کوی حقیقت و از سفر دور و دراز خود به سوی حضرت حسین علیه السلام و از تربت آرام خود پیامی می دهد که : من چون منش اشرافیّت را در دریای حقیقت انداختم ، به دولت هم قطاری با شهیدان کوی حسین رسیدم . در راه قدر دانی از آن سرچشمه نور و منبع فضیلت آن قدر کوشیدم که هفت نفر را به همراه خود به توفیق دولت شهادت رساندم . هان ای مردم ! نباید هراس و وحشت جلوگیر راه مقصد شود ، بیابان دور و دراز و بی آب و آبادانی را در راه حقیقت بزرگ مشمارید .

و بمانند سروشی می گوید : برای موقع شناسی موقعی بهتر از فداکاری و صدق در راه حقیقت نیست . سر غیرت فرو نارند مردان پیش نامردان


1- 1) - یونس ( 10 ) : 58 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه