عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 56

صفحه 56

و برزن گذر کرد ، عبورش به دخمه ای از دخمه های مجوسان افتاد ؛ مجوسانی که بر اساس قانونشان مردگان را در دخمه می گذاشتند و در دل شب کنار آنان شمع و چراغ می افروختند .

پادشاه زاده وقتی چشم به دخمه دوخت ، دخمه را حجله عروس پنداشت ، به درون دخمه رفت . مجوسان جنازه پیره زالی را که هنوز کالبدش سالم بود ، در آن دخمه گذاشته بودند .

داماد ، پیره زال مرده را در آغوش کشید و از روی میل و رغبت و غریزه شهوت تا صبح با او آمیزش کرد .

چون با وزیدن نسیم صبح از مستی و بی هوشی و بی خبری و مدهوشی در آمد ، خود را در دخمه ای وحشت زا و کنار جسد پیره زالی زشت رو دید ، از شدت نفرت و کراهت نزدیک بود هلاک شود ، و از نهایت شرمندگی و خجلت راضی بود به زمین فرو رود . در اندیشه بود که مبادا کسی بر این وضع آگاه گردد و ننگ و عارش تا قیامت بر او بماند که ناگاه پدر و خدم و حشمش رسیدند و بر آن رسوایی و افتضاح آگاه شدند !!

این است دورنمایی از زندگی افتادگان در چاه محبت دنیا و غرق شدگان در شهوات ، که عروس آخرت را به سبب مستی از شهوات با به آغوش کشیدن پیره زال زشت روی و زشت خوی دنیا عوض کرده اند !! ز خود غافل نشستن تا کی و چند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه