عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 65

صفحه 65

همه مهر کردند جز رییس پهلوانان شهر که با پوریا هنوز کشتی نگرفته بود ، گفت : من با پوریا کشتی می گیرم اگر پشتم را به خاک رسانید بازوبندش را مهر می کنم . قرار کشتی را روز جمعه در میدان عالی قاپو گذاشتند تا مردم جای تماشای آن کشتی کم نظیر را داشته باشند .

پوریا شب جمعه پیرزنی را دید حلوا خیر می کند و با لحنی ملتمسانه می گوید : از این حلوا بخورید و دعا کنید خداوند حاجت مرا بدهد .

پوریا پرسید : مادرم حاجت تو چیست ؟ گفت : پسرم در رأس پهلوانان این شهر است ، بناست فردا با پوریای ولی کشتی بگیرد ، او نان آور من و زن و فرزند خود است ، اقوامی داریم که به آنها هم کمک می کند ، می ترسم با شکست او حقوقش قطع شود و معیشت ما دچار سختی و مضیقه گردد !

پوریای ولی همان وقت نیت کرد به جای آنکه پشت پهلوان معروف اصفهان را به خاک برساند ، پشت نفس را به خاک اندازد ، بر این نیت بود تا با آن کشتی گیر روبرو شد ، وقتی به هم پیچیدند ، دید با یک ضربه می تواند او را به خاک اندازد ولی به صورتی کشتی گرفت که پشتش به خاک رسید تا نان جمعی قطع نشود ، و علاوه دل آن پیرزن شاد گردد ، و خود هم نصیبی از رحمت خدا شامل حالش شود .

نامش در تاریخ پهلوانی به عنوان انسانی والا ، جوانمرد ، بافتوت ، و باگذشت ثبت شد ، و امروز قبرش در گیلان زیارتگاه اهل دل است (1) .

پیامبر سه شبانه روز گریست

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به امین وحی و فرشته مقرّب حق جبرئیل فرمود :

دوزخ را برای من وصف کن . جبرئیل درکات و ساکنان آن را یک به یک


1- 1) - جامع النورین : 234 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه