عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 87

صفحه 87

مرجع شیعه که از ملاقات با این گونه افراد باصفا خوشحال می شد به او فرمود : نه تنها این چمدان پول ، بلکه لباسهایت را جز پیراهن و شلوار بدن ، در اینجا بگذار و برو .

او هم لباسهای رو را درآورد و با یک پیراهن و شلوار ، از آن بزرگوار خداحافظی کرد که به تهران بیاید .

آیت اللّٰه العظمی بروجردی در حالی که به خاطر توبه واقعی آن قلدر اشک به دیده داشت ، او را صدا زد و مبلغ پنج هزار تومان از مال خالص خودش را به او عنایت فرمود ، و وی را با حالی غرق در خشوع و اخلاص دعا کرد .

او به تهران برگشت در حالی که غرق در فروتنی و تواضع ، و خاکساری و محبت شده بود ، پنج هزار تومان را مایه کسب حلال قرار داد و به تدریج در کسب مشروع پیشرفت نمود تا سرمایه قابل توجهی به هم زد ، ابتدای هر سال خمس درآمدش را می پرداخت و در ضمن به مستمندان و دردمندان هم کمک قابل توجهی می کرد .

رفته رفته به مجالس مذهبی راه پیدا کرد و عاقبت ، بنیانگذار یکی از جلسات مهم مذهبی تهران شد .

تشکیل جلسه مذهبی به دست او مصادف با ایامی بود که من در حدود بیست و شش سال از عمرم می گذشت و طلبه حوزه علمیه قم بودم ، و محرم و صفر و ماه رمضان هم در تهران در مجالس و مساجد برای تبلیغ دین حاضر می شدم .

از طریق مجالس دینی با چهره نورانی او آشنا شدم ، و به توسط یکی از دوستان به مسأله توبه او به دست مرجعیت شیعه آگاه شدم .

دوستی و رفاقتم با او طولانی شد ، در حدود سال 1367 به بستر بیماری افتاد ، پیام داد به عیادتم بیا . بنا داشتم روز جمعه به عیادتش بروم ولی ساعت یازده شب جمعه اهل و عیالش را به بالینش می خواند و از تمام شدن عمرش خبر می دهد .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه