عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 90

صفحه 90

رسول خدا به ابو لبابه فرمودند : نزد هم پیمانان خود برو و ببین چه می گویند .

ابو لبابه وقتی وارد قلعه شد یهودیان پرسیدند : صلاح تو درباره ما چیست ؟ آیا تسلیم شویم به همان صورتی که پیامبر می گوید تا هرچه مایل است نسبت به ما انجام دهد ؟ جواب داد : آری ، تسلیم او شوید ، ولی به همراه این جواب با دست خود به گلویش اشاره کرد ، یعنی در صورت تسلیم بلافاصله به قتل می رسید ، ولی از عمل خود پشیمان شد و فریاد زد : آه به خدا و پیامبر خیانت کردم ! زیرا حق نبود اسرار را فاش و امر پنهان را آشکار کنم .

از قلعه به زیر آمد و یکسر به جانب مدینه رفت ، وارد مسجد شد ، با ریسمانی گردن خود را به یکی از ستونهای مسجد بست « ستونی که معروف به ستون توبه شد » گفت : خود را آزاد نکنم مگر اینکه توبه ام پذیرفته شود یا بمیرم ، رسول خدا از تأخیر ابو لبابه جویا شد ، داستانش را عرضه داشتند ، فرمودند : اگر نزد من می آمد از خداوند برای او طلب آمرزش می کردم ، اما اکنون به جانب خدا روی آورده و خداوند نسبت به او سزاوارتر است ، هرچه خواهد درباره اش انجام دهد .

ابو لبابه در مدتی که به ریسمان بسته بود روزها را روزه می گرفت و شبها به اندازه ای که بتواند خود را حفظ کند غذا می خورد ، دخترش به وقت شب برایش غذا می آورد و وقت نیاز به وضو بازش می کرد .

شبی در خانه ام سلمه آیه پذیرفته شدن توبه ابو لبابه به رسول خدا نازل شد :

« وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صٰالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللّٰهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ » (1).

و گروهی دیگر به گناه خویش اعتراف کردند ، عمل نیک و بدی را به هم آمیختند ، باشد که خدا توبه آنان را بپذیرد ، همانا خداوند آمرزنده مهربان است .


1- 1) - توبه : 102 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه