عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 91

صفحه 91

پیامبر به ام سلمه فرمودند : توبه ابو لبابه پذیرفته شد ، عرضه داشت : یا رسول اللّٰه ! اجازه می دهید قبولی توبه او را من به او بشارت دهم ، فرمودند : آری .

ام سلمه سر از حجره بیرون کرد و قبولی توبه اش رابه او بشارت داد .

ابو لبابه خدا را به این نعمت سپاس گفت ، چند نفر از مسلمانان آمدند تا او را از ستون باز کنند ، ابو لبابه مانع شد و گفت : به خدا سوگند نمی گذارم مرا باز کنید مگر اینکه رسول خدا بیاید و مرا آزاد کند .

پیامبر آمدند و فرمودند : توبه ات قبول شد ، اکنون به مانند وقتی هستی که از مادر متولد شده ای ، سپس ریسمان از گردنش باز کرد .

ابو لبابه گفت : یا رسول اللّٰه ! اجازه می دهی تمام اموالم را در راه خدا صدقه بدهم ؟ فرمودند : نه ، اجازه دو سوم مال را گرفت ، فرمودند : نه ، اجازه پرداخت نصف مال را گرفت ، فرمودند : نه ، یک سوم آن را درخواست کرد ، حضرت اجازه داد (1) .

توبه برادران یوسف

در سفر سومی که فرزندان یعقوب به محضر یوسف آمدند عرضه داشتند : ای سالار بزرگ ! قحطی سرتاسر دیار ما را فرا گرفته و تنگی معیشت خاندان ما را در زیر فشار خرد کرده ، توانایی از دست ما رفته ، پشیزی ناچیز از سرمایه همراه آورده ایم که با گندمی که می خواهیم بخریم مساوات ندارد ، تو نیکی می کن و گندمی بسیار به ما عطا کن ، خدا به نیکوکاران پاداش خواهد داد .

از شنیدن این سخن حال یوسف دگرگون شد ، و عجز و ناتوانی برادران و دودمان خود را نیارست تحمل کردن ، سخنی گفت که برای برادران غیر منتظره بود، سخنش را با پرسشی آغاز کرد و گفت:


1- 1) - تفسیر قمی : 1 / 303 ؛ تفسیر برهان : 4 / 535 ؛ بازگشت به خدا : 423 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه