عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 94

صفحه 94

عشق کهن به سر می بری !

پیر آگاه دم فرو بست و پاسخی نداد ، سطح فکری مخاطبانش با این حقایق آشنا نبود .

دیری نپایید که سخن پیر آگاه درست از کار درآمد ، و کاروان بشارت به کنعان رسید و پیدا شدن یوسف را مژده داد ، و پیراهن را بر چهره پدر گذاردند و نابینای مقدس بینا گردید و روی به پسران کرده گفت : نگفتم که چیزهایی را من از سوی خدا می دانم که شما نمی دانید ؟ نوبت کیفر بزهکاران از سوی پدر رسید ، چون محکومیت پسران قطعی بود .

فرزندان اسراییل از پدر تقاضای عفو کردند ، و از او خواستند که از خدا در برابر گناهانشان طلب آمرزش کند .

پیر آگاه از گناهانشان درگذشت و قول داد که چنین کند و به وعده خود وفا کرد (1) .

آری ، فرزندان یعقوب از گناهان خود به پیشگاه حضرت حق توبه کردند و از برادر و پدر عذرخواهی نمودند ، یوسف از آنان گذشت ، یعقوب آنان را بخشید ، و خداوند آنان را در معرض رحمت و عفو قرار داد .

توبه بِشر حافی

بشر مردی بود خوشگذران و اهل لهو و لعب ، اغلب اوقات در خانه خود مجلس آوازه خوانی و بزم گناه داشت ، روزی امام موسی بن جعفر علیه السلام از کنار خانه او عبور کردند ، در حالی که صدای آوازه خوانان و مطربان بلند بود . امام به خدمتکاری که کنار درِ خانه ایستاده بود فرمودند : صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟ پاسخ داد : آزاد است ، حضرت فرمودند : راست می گویی ، اگر بنده بود از


1- 1) - حسن یوسف : 64 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه