عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان صفحه 96

صفحه 96

توبه جوان یهودی

امام باقر علیه السلام می فرمایند : جوانی بود یهودی که بسیاری از اوقات خدمت رسول خدا می رسید ، رسول الهی رفت و آمد زیادش را مشکل نمی گرفت و چه بسا او را دنبال کاری می فرستاد یا به وسیله او نامه ای را به جانب قوم یهود می فرستاد .

چند روزی از جوان خبری نشد ، پیامبر عزیز سراغ او را گرفت ، مردی به حضرت عرضه داشت : امروز او را دیدم در حالی که از شدّت بیماری باید روز آخر عمرش باشد . پیامبر با عدّه ای از یارانش به عیادت جوان آمد ، از برکات وجود نازنین پیامبر این بود که با کسی سخن نمی گفت مگر اینکه جواب حضرت را می داد ، پیامبر جوان را صدا زد ، جوان دو دیده اش را گشود و گفت :

لبیک یا ابا القاسم ، فرمودند بگو : اشهد ان لا اله الَّا اللّٰه و انی رسول اللّٰه .

جوان نظری به چهره عبوس پدرش انداخت و چیزی نگفت ، پیامبر دوباره او را دعوت به شهادتین کرد ، باز هم به چهره پدرش نگریست و سکوت کرد ، رسول خدا برای مرتبه سوم او را دعوت به توبه از یهودیّت و قبول شهادتین کرد ، جوان باز هم به چهره پدرش نظر انداخت ، پیامبر فرمودند : اگر میل داری بگو و اگر علاقه نداری سکوت کن . جوان با کمال میل و بدون ملاحظه کردن وضع پدر ، شهادتین گفت و از دنیا رفت ! پیامبر به پدر آن جوان فرمودند : او را به ما واگذار . سپس به اصحاب دستور داد او را غسل دهید و کفن کنید و نزد من آورید تا بر او نماز بخوانم ، آنگاه از خانه یهودی خارج شد در حالی که می گفت :

خدا را سپاس می گویم که امروز انسانی را به وسیله من از آتش جهنم نجات داد (1) !


1- 1) - امالی صدوق: 397، المجلس الثانی و الستون، حدیث 10؛ بحار الأنوار: 6 / 26، باب 20، حدیث 27.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه