نسیم رحمت صفحه 138

صفحه 138

کسی را که می خواستند به دار آویزند هر کس از راه می رسید با سنگی و یا چوبی و یا آب دهانی بر او بی حرمتی می کرد.ولی او نه آخ گفت نه آه و نه ابرو درهم کشید،جز آنکه یکی از راه رسید و سنگ ریزه ای بر او کوفت،و او چنانکه گویی؛ تمامی دردها را یکجا به او رسیده باشد به شدت فریاد کرد و از درد آن نالیدن گرفت ! همه با شگفتی گفتند.سنگ ریزه کجا اینگونه درد دارد.گفت.آنچه مرا به درد آورد سنگ ریزه نبود،بلکه درد من از کسی است که سنگ ریزه را بر من کوفت حال آنکه بر بی گناهی من واقف بود،و از او هرگز اینگونه توقعی نداشتم.

و سلیمان و همسر او گریه کردند و از خداوند نیز گذشت و بخشش را طلبیدند،و خداوند پذیرفت و به دنبال آن،فرزند نیز ناعلاج ایشان بهبود یافت.

عزیزان ! هر بهبودی که می خواهید از او بخواهید،زیرا که او تواناست وقتی که همگان عاجزند.

مایه شفاء

یادم هست که در تهران یکی از مردان خدا بیمار شد و دکترهای متخصصِ آن روز از مداوای وی ناتوان شدند،ولی چیزی نگذشت که از بیماری بهبود یافت.

خود می گفت.شبی در اوج درد و ناراحتی در بستر افتاده بودم و فاصله ای بین خود و مرگ نمی دیدم،در همین میان عقربی سیاه دیدم که از دور به سراغ من می آید ولی من نه نایی داشتم که فریاد کنم و نه پایی که فرار،و عقرب نیز پیوسته پیش تر می آمد تا آنکه خود را به من رسانید و نیش خود را فرو کرد،اما چند دقیقه ای بعد سلامت خود را یافتم.

آری او تواناست و داناست،و وقتی که بخواهد حتی عقربی را بوسیله نیش خود مایه شفاء و سلامت قرار می دهد.

او اگر بخواهد پزشکان ماهر را عاجز،و عقرب ناتوان را توانایی می بخشد.

او اگر بخواهد همه چیز را به مدد ما می فرستد،حتی جانوران گزنده و نیش دار.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه