نسیم رحمت صفحه 196

صفحه 196

دست یافتم ؟

و برادران همین را پرسیدند.

و یوسف گفت.اگر شما مرا به درون چاه نمی افکندید،و کاروانی از راه در نمی رسید و مرا به اینجا نمی آورد،و من نیز هم اکنون یکی مثل شما بودم،پس شما در رسیدن من به این منزلت و مقام نقش بزرگی داشته اید.

و آنگاه به برادران گفت.حال که به کنعان می روید پدرم را از احوال من با خبر سازید و او را با خود به اینجا بیاورید.

و برادران نیز چنین کردند،و پدر را با خود به مصر آوردند.و پدر پس از سی سال فرزند خود را زیارت کرد.

در همان لحظه های ورود پدر به یوسف گفت.فرزندم ! می توانم تو را در خلوت ببینم ؟ و یوسف با جان و دل استقبال کرد و با هم به گوشه ای رفتند.پدر پرسید.پسرم ! برادرانت با تو چه کردند و بر تو چه گذشت ؟ یوسف گفت.پدرم ! من از ایشان درگذشتم و خدا نیز گذشت.و دیگر معصیتی دامنگیر ایشان نیست که من بخواهم آن را بازگو کنم.و در حقیقت،گویی؛اینان کاری نکرده اند.

و بدینسان یوسف برادران خود را پناه داد.

و پناه دادن،صفت خداست،و صفت هر کسی که با خدا ربط و رابطه ای داشته باشد.

نوازش حق

حال یک نمونه نیز از پناه دادن خدا بگوییم:

سی سال پیش،نیمه شبی از حرم امام علی بن موسی الرضا خارج می شدم، که در یکی از شبستان های مسجد گوهرشاد جمعیت قابل توجهی،مشغول قرائت کمیل بودند.

کسی که کمیل را می خواند یک کاسب شیشه فروش بی سواد بود،که حق عظیمی بر مردم خراسان دارد،زیرا خدا می داند که چند هزار نفر از اهالی آن دیار را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه