نسیم رحمت صفحه 261

صفحه 261

غایب کرد: کف برآورد آن غلام و سرخ گشت تا که موج همجوار از حد گذشت

و شاه نیز به خروش آمد و با نهیب و پرخاش غلام را گفت.خاموش باش که با وجود زیبایی و ظرافتی که با خود داری اما جان تو بسی گندیده است و هزار آفت حسد و کژی و بی صفاتی در تو موج می زند،حال آنکه غلام زشت روی اگر چه گندیده دهان است اما در صفات آدمیت از تو بسی برتر و شایسته تر و دلپذیرتر می نماید.

باری،اگر او گندیده دهان است تو گندیده جانی (1). چون دمادم کرد همجوش چون جرس

دنیا و آخرت

در این که ظاهر اشیاء و اشخاص گاه به گونه ای است و واقعیت و حقیقت امر به گونه ای دیگر،خود حقیقتی است که جناب مولانا در مواردی چند در قالب تمثیل و حکایت به زیبایی تمام روایت می کند.

تمثیلات و حکایات چه از جناب مولانا و چه از هر حکیم بی نام نشان دیگر می توانند آئینه وار حقایقی را انعکاس دهند،همچنانکه همین حکایتِ غلامان پادشاه یادآور حقیقت دنیا و آخرت می باشد.زیرا که دنیا و آخرت نیز همچون دو غلام،کمر به خدمت آدمیان بسته اند.همچنانکه این دو غلام نیز یکی


1- 1) اصمعی گوید.در بصره پیرمردی را دیدم که شمایل زیبایی داشت و بر او بود لباسهای فاخر،خواستم عقل او را بسنجم،پس به او سلام کردم و گفتم.«مٰا کَنیهُ سیِّدنا»،کنیه آقای ما چیست ؟ گفت.ابو عبداللّٰه الرحمان الرحیم مالک یوم الدین،پس خندیدم و دانستم که عقل او کم است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه