نسیم رحمت صفحه 71

صفحه 71

درباریانش را منکوب و نابود می سازیم،و هم سرزمین او را به سرزمین خود ملحق می نماییم.

اما پادشاه گفت.این حرف های ناحساب و ناگفتنی را بر زبان نرانید.

و هرگز نگویید.می کشیم.می کوبیم.می بریم.مگر آنچه در این عالَم است سهم و میراث شماست و یا تنها وقف شما ساخته اند.

و افزود.من از این نامه درمی یابم که صاحب آن اهل معنا و انسانیت است، و برای اثبات این مدعا امتحان می کنیم.

و سپس فرمان داد که.چند نفری،هدایایی فراوان از طلا،نقره،و ظروف و دستارهای قیمتی برداشته و خود را به سلیمان رسانند،و از او بخواهند که با پذیرش هدایا از ما راضی شده و دست از ملک و مملکت ما بردارد و در این صورت است که پیدا و آشکارا می شود که او کیست و چکاره است،زیرا اگر با دیدن هدایا دل باخت،و پذیرفت،و از ما دست کشید معلوم می شود که در وجود او هیچ خبری نبوده،و از درون پوک و پوچ است.اما اگر نپذیرد،و دلداده نشود خود بهترین گواه است که وجود او از آنچه گفته است سرشار و مالامال بوده،و به خداوندی که او را با نام رحمن و رحیم یاد کرده است پایبند و باورمند می باشد.و اینجاست که اگر دنیا را نیز در کف او قرار دهند هیچ احساسی به او دست نخواهد داد،و هرگز و هیچگاه چیزی را در این دنیا خواهش نخواهد کرد.چون دارد و دارایی او نیز اللّٰه و رحمن و رحیم است.

شیوه سلیمانی

به دنبال فرمان پادشاه ماموران با انبوهی از هدایا به راه افتادند،و پس از چندی به کاخ سلیمان درآمدند،و هدایای خود را گشوده و از ماجرای مأموریت خود سخن گفتند.

سلیمان بی هیچ احساس و اعتناء نسبت به آنچه از باب هدیه با خود داشتند، فرمود.همه را به سلطان خود بازگردانید که مرا حاجت به هیچیک نیست،زیرا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه