ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 100

صفحه 100

روزی بینوائی به در خانه او رفت و از او چیزی خواست. شیخ چون پولی در بساط نداشت، بادیه مسی را برداشت و به او داد و گفت: «این را ببر و بفروش». دو سه روز بعد که اهل منزل متوجه شدند که بادیه نیست فریاد کردند که؛ «بادیه را دزد برده!». صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید. فریاد بر آورد که؛ «دزد را متهم نکنید بادیه را من برده ام»(1).

سخن آخر

اشاره

سخن آخر

زیر فصل ها

اگر مدینه آمدی پیش ما بیا!

اگر مدینه آمدی پیش ما بیا!

اگر مدینه آمدی پیش ما بیا!

امام حسن مجتبی علیه السلام به «کریم آل طه» معروفند چرا که ایشان عزمی راسخ در کمک به فقراء و مستمندان داشتند و در طول عمر پر برکت خویش دو بار تمام اموال و سه بار نصف آن را به فقرا بخشیدند. در تاریخ آمده که امام حسن مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام و پسر عموی خود عبداللّه بن جعفر عازم سفر حج بودند. در بین راه چون کاروان آنها حرکت کرده و پیش رفته بود، تشنگی و گرسنگی بر آنها غالب می شود. ناگاه در بیابان سوزان، خیمه ای را می بینند که در آن پیرزنی تنها می زیست. جلو رفتند و از او آب و غذا خواستند. پیرزن که فردی کریم النفس بود، تنها گوسفندی را که تمام دارائی اش بود نزد میهمانان آورد و گفت: «شیر آن را بدوشید و بخورید و شما را به خدا قسم می دهم که او را بکشید تا من بروم و هیزم بیاورم که آن را بپزیم». گوسفند را کشتند و غذائی تهیه نموده و خوردند. سپس از پیرزن تشکر کرده و فرمودند: «ما افرادی از قریش هستیم که عزم سفر حج داریم. چون به مدینه آمدی پیش ما بیا تا جبران کنیم» و خداحافظی کردند و رفتند.


1- مرگی در نور/79.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه