ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 112

صفحه 112

اخلاص این خاندان تبدیل شد. کار به جائی رسید که هر گاه اسم ارباب را می شنید بدون هیچ مقدمه ای اشکش جاری می شد. بالاخره رسول از دنیا رفت. یکی از وعاظ تراز اول تهران تماس می گیرد و منبر ختم او را عهده دار می شود. همه تعجب می کنند که ایشان را باید با چند واسطه دعوت کرد، چطور شد که خود پیش قدم شده است. واعظ می گوید: «من دیشب خواب رسول را دیدم که جنازه اش بر دوش چند زن است تعجب کردم زیرا خانواده او در آذربایجان هستند پس این زنها کی اند! ندا آمد که آن خانم که جلو می رود حضرت زهراست، دیگری حضرت زینب است دیگری،... این بود که افتخار برای خود دانستم که در ختم او مردم را موعظه کنم». هیئات نیز با هم مشاجره کردند برای اینکه چه کسی متولی دفن رسول بشود. این گونه فردی مشروب فروش با عاقبتی ثواب، رخ به نقاب خاک در می کشد(1).

توسل

توسل

از این گونه افراد که شعاعی از نور وجود حسین علیه السلام مسیر زندگی آنها را تغییر داده بسیار بوده اند. نمونه اش «زهیر» که در ردیف مخالفان علی علیه السلام بود اما امام حسین علیه السلام با یک نگاه، او را خرید. قصد زهیر این بود که با آقا در یک منزل فرود نیاید اما یک وقت متوجه شد که قاصد آقا آمده در خیمه و می گوید: «زهیر! آقایم با تو کار دارد». زهیر متحیر شد زن زهیر به او گفت: «پسر فاطمه برایت قاصد فرستاده و تو دل دل می کنی؟ بلند شو برو ببین که حسین با تو چه کار دارد». آمد و بعد از ساعتی برگشت. اول چیزی که زهیر گفت این بود که؛ «زن! اینجا دو نفر عادل هستند طلاقت دادم. مرا حسین


1- به نقل یکی از مادحین تهران.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه