ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 122

صفحه 122

کردم که می خواهند مرا بکشند ولی مجددا ماشین به جاده اصلی بازگشت. من در خود مراجعه کردم و دیدم که هیچ تغییری در من حاصل نشده است...

و یا در جریان حمله بسیار حساب شده عراق به ایران که در یک لحظه خبر می رسد فرودگاه های ایران بمباران شد، هزاران تانک و نفربر به همراه بیش از صد هزار نظامی از سراسر مرزها به ایران حمله کردند، اضطراب همه جا را فرا گرفت، واقعا لحظات غم آلودی بر همه مسئولین حکومت می کرد... امام ناگهان بر دریائی از شعله ها و احساسات و تزلزلها آب اطمینان و صبر می پاشد و به آرامی می گوید: دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت»(1).

حاج شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله

حاج شیخ محمد تقی بافقی رحمه الله

پس از آزادی از زندان رضاخان پهلوی، به شهر ری تبعید شد. گویند «بافقی روزی در منزل نشسته بود که رئیس شهربانی شهر ری وارد شد و پس از سلام اجازه ورود و اجازه جلوس، نزدیک در اتاق نشست و عرض کرد: «آقا من از طرف مقامات مافوق خود مأموریت دارم که آنچه مورد احتیاج شماست، فراهم کنم و خواسته های شما را انجام دهم. بافقی، این عنصر توحید و توکل، ناراحت شد و گفت: «تو چکاره ای که ادعای بر آوردن جمیع حوائج دنیائی مرا می کنی؟»

_ من رئیس شهربانی هستم.

_ الان من احتیاج دارم که در این هوای صاف و آفتابی، ابری در صفحه آسمان ظاهر بشود و برای طراوت زمین باران ببارد. تو می توانی چنین خواسته ای را انجام دهی؟


1- ویژگیهائی از زندگی امام خمینی/120.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه