ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 140

صفحه 140

آن شیر بریزند. اگر کسی این ظرف را در مغازه ببرد به او می گویند برو ظرف تمیز بیاور. زیرا شیر را باید در ظرف تمیز و عاری از هر آلودگی ریخت تا شیر را آلوده نکند و به همان پاکی خود باقی بماند.

داستان

اشاره

داستان

زیر فصل ها

عفت کلام

عفت وصف نشدنی

دزد با شرف

عفت حضرت زهرا علیهاالسلام

عفت کلام

عفت کلام

روزی مردی اعرابی از قبیله «بنی سلیم» سوسماری گرفت و آن را در آستین خود جای داد و نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و صدا زد: «یا محمد!» خوی پیامبر صلی الله علیه و آله این بود که هر کس او را به این نام صدا می زد در پاسخ می فرمود: «یا محمد!» ولی اگر شخصی می گفت: «یا رسول اللّه!» حضرت پاسخ می دادند: «لبیک و سعدیک!» و روی مبارکش سرخ می گشت. اعرابی گفت: «انت الساحر الکذاب الذی ما اظلت الخضراء و لا اقلت الغبراء من ذی لهجه هو اکذب منک؛ تو ساحر و دروغ گوئی هستی که آسمان ندیده و زمین سنگینی آن را حس نکرده کسی را که از تو دروغگوتر باشد» و با بی عفّتی و بی حیائی سخنانی را به حضرت عرضه کرد و به وجود مقدس آن حضرت توهین نمود و در آخر گفت: «به لات و عزّی قسم اگر قبیله ام مرا عجول نمی خواندند تو را با ضربه ای از شمشیرم می کشتم تا سید اولین و آخرین شوم». «عمر بن خطاب» که در مجلسی حضور داشت خشمگین شده و از جایش برخاست و جلو آمد تا او را بزند. پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «اجلس یا اباحفص! فقد کان الحلیم ان یکون نبیاً؛ حلیم است که نبی می شود». سپس به اعرابی رو کرده و فرمود: «ای مرد! با ما این گونه رفتار می کنند و بر ما می تازند و سخنان درشت بر پیشانی ما می کوبند. سوگند به آن کسی که مرا به درستی و هدایت به پیغمبری برگزید همانا اهل آسمان هفتم مرا احمد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه