ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 220

صفحه 220

آیه اللّه وحید بهبهانی رحمه الله

«در سالی از سالها همسر وحید بهبهانی مجدّد علم اصول، در روزهای سرد زمستان، جبه ای برای او تهیه نمود و آن بزرگوار جبه را پوشید. هنگام غروب که برای ادای نماز به مسجد می رفت یکی از اوباش کلاه از سر خود برداشته، پا برهنه به طرف آقا شتافت و عرض کرد: سرم برهنه است، کلاهی ندارم هوا خیلی سرد است کمکم کنید فکری برایم نمائید. آن جناب فرمود: چاقو همراه داری؟ عرض کرد: بلی. چاقو را گرفت و آستین جبه را برید و به او داد و فرمود: این آستین را فعلاً بر سرت بگذار و امشب را بگذران تا فردا صبح برایت فکری کنم»(1).

سخن آخر

سخن آخر

دلسوزترین سردار

امیر مؤمنان علیه السلام روزی در کوچه ای می رفت زنی را دید که مشک به دوش می کشد. به کمک او شتافت و مشک را گرفته و حال زن را پرسید. زن گفت: «علی شوهرم را به مرز فرستاد و کشته شد. حالا من مانده ام و چند بچه یتیم و دست خالی. ناچارم برای مردم کار کنم تا شکم خود و بچه هایم را سیر نمایم».

حضرت مشک را به خانه زن رساند و به خانه خود برگشت و از شدت ناراحتی و همدردی با زن، تا صبح نخوابید. صبح زنبیلی از طعام برداشت و به طرف خانه زن راه افتاد. شخصی در راه حضرت را دید و خواست تا زنبیل را


1- وحید بهبهانی/141.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه