ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 256

صفحه 256

مزد عبادت

مزد عبادت

آورده اند که درویشی بود صاحب کمال و بسیار بینوا. روزی زن او از شدت فقر و نداری به او پرخاش کرد که، «تا کی بینوائی و فقر؟ برو فعلگی کن و طعامی برای ما مهیا ساز». درویش سرافکنده بیرون رفت و داخل مسجد شد و تا شب عبادت نمود و به خانه بازگشت. زن که منتظر آمدنش بود از او پرسید که امروز چکار کرده است. درویش عابد پاسخ گفت: «برای کسی کار می کردم و به من گفت: فردا دو برابر به تو مزد خواهم داد. فردا صبح دوباره به مسجد رفت و تمام روز را عبادت نموده و بازگشت و گفت: «به من گفت که فردا مزد سه برابر به تو خواهم داد». روز سوم هم به مسجد رفت و شروع به عبادت نمود اما در دل امید به فضل خدا داشت که او را پیش خانواده سرافکنده نسازد. نماز مغرب را که خواند قبل از اینکه به خانه برود خدا ملکی را مأمور کرد که به شکل انسان در آمده و گوسفندی را به همراه یک خروار آرد و سی دینار زر به در خانه درویش عابد برد. فرشته آنها را به در خانه برده و از جانب حق به زن گفت:

«به شوهرت بگو بیشتر کار کند تا ما نیز مزد او را بیشتر نمائیم». درویش بی خبر از همه جا سرافکنده به خانه بازگشت. زن جلوی درب خانه منتظر او بود وقتی شوهرش را دید که در داخل شدن تعلّل می کند از او پرسید: «چرا داخل نمی آئی؟» مرد جواب داد: «منتظرم مزد این سه روز را برایم بفرستند» زن با خوشحالی گفت: «بیا که او مزد تو را فرستاده و بیشتر نیز عطا کرده. او کیست که برای سه روز کار این قدر مزد می دهد؟» مرد گفت: «او عزیزی است که کسی را که کار نکرده را هم مزد می دهد و همیشه بیشتر از آن مقداری که لایق باشیم عطا می کند. او پروردگار جهانیان است». زن با شنیدن این سخن متوجه اشتباه خود گردید و از آن روز به عبادت پرداخت تا جائی که هر دو از عارفان زمان خود شدند(1).


1- مصابیح القلوب/224.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه