ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 308

صفحه 308

آن را که دلش به وصلت افروخته شد

از هر دو سرای چشم او دوخته شد

اخلاص و غلبه بر شیطان

اخلاص و غلبه بر شیطان

آورده اند که در بنی اسرائیل عابدی بود روزی به او خبر رسید که در آن نزدیکی درختی است که مردم او را می پرستند. عابد خشمگین شد، تبری برداشت و به آن سو حرکت کرد. شیطان به صورت پیری در آمد و سر راه او را گرفت و پرسید: «که کجا می روی؟» گفت: «برای بریدن فلان درخت می روم». ابلیس گفت: «برو مشغول عبادت خود باش تو را چه به این کارها؟!» عابد ناراحت شد و با او گلاویز گردید و او را به زمین زد بر سینه اش نشست. ابلیس گفت: «مرا رها کن تا با هم کنار آئیم» عابد او را رها کرد. ابلیس گفت: «این کار پیغمبران است نه تو» عابد متوجه حیله شیطان شد و دوباره با او گلاویز گردید و او را به زمین زد و بر سینه اش نشست. این بار ابلیس حیله ای دیگر اندیشید و به او گفت:

«ناراحت مشو ای عابد! تو مرد درویشی هستی مردم به تو محتاج هستند این کار را به عهده دیگران وا گذار. من هر روز دو دینار زیر سجاده تو می گذارم که یک دینارش را خرج خودت کنی و دیگری را در راه خدا به مستمندان انفاق نمائی». عابد با خود تأملی کرد و دید که بد نمی گوید، از روی سینه او برخاست و از قطع کردن درخت منصرف شد.

یکی دو روزی بعد از عبادت دو دینار زیر سجاده خود می یافت که یکی از آنها را خرج خود و دیگری را صدقه می داد اما روز سوم سجاده را کنار زد اما دید خبری از دینار نیست. دوباره تبر را بر دوشش نهاد و عزم قطع کردن درخت را نمود. ابلیس مجددا سر راه او را گرفت و با او گلاویز شد اما این بار شیطان او را بر زمین زد. عابد از اینکه مغلوب شیطان شده بود تعجب کرد و دلیلش را از او پرسید. ابلیس گفت: «دو بار اول که تو مرا مغلوب کردی به خاطر آن بود که در کار خود نیت خدائی داشتی و با اخلاص می خواستی آن عمل را انجام دهی اما بار سوم برای گرفتن دو دینار آمده بودی و عملت خالصانه نبود

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه