ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 39

صفحه 39

داستانی دیگر از حجاج

داستانی دیگر از حجاج

روزی در مجلس حجاج، صحبت از «سعید بن جبیر کوفی» که از اصحاب خاص حضرت سجاد علیه السلام بود به میان آمد. حجاج دستور داد تا او را بیابند. مأمورین دنبال او رفتند و او را مشغول مناجات و سجده یافتند. او را همراه خود بردند. در بین راه به صومعه ای برخوردند و چون هوا رو به تاریکی بود، تصمیم گرفتند که آن شب را در صومعه بمانند اما سعید گفت: «من به خانه مشرک پناهنده نمی شوم». راهبی که در صومعه بود گفت: «در اطراف این دیر، دو شیر نر و ماده وجود دارد که ممکن است به شما آسیب برسانند». اما سعید قبول نکرد و اصرار بر رفتن داشت. وقتی که مأمورین اطراف صومعه را جستجو کردند دو شیر گرسنه را یافتند و از ترس به صومعه برگشتند. آنها اظهار کردند: «حال که تو نمی خواهی داخل صومعه بیایی و ما نیز نمی توانیم بیرون آییم سوگند یاد کن که فرار نمی کنی». سعید هم قسم خورد که از آنجا حرکت نکند. آن دو سرباز از داخل صومعه بیرون را نگاه می کردند. دیدند که شیر ماده نزدیک سعید شد و خود را به بدن او مالید و کنار سعید خوابید. چند لحظه بعد، شیر نر هم سر رسید و همان کار را کرد.

صبح که شد مأمورین و راهب سراسیمه نزد سعید آمدند و جویای حال او شدند. راهب از سعید تقاضا کرد که دین اسلام را به او عرضه بدارد و در آن ساعت مسلمان شد. مأمورین که از مقام شامخ سعید مطلع شده بودند از او معذرت خواهی کرده و خاک زیر پای او را به عنوان تبرک برداشتند و سپس گفتند: «ما نزد حجاج سوگند خورده ایم که اگر شما را رها کنیم زنهای مان را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه