ضیافت نور: پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان صفحه 69

صفحه 69

می خواندند بین نماز، شخصی فرزند ایشان را که حقا شایستگی داشت جانشین پدر شود را به قتل می رساند. این پیرمرد هفتاد ساله وقتی که از شهادت فرزند خود اطلاع یافت بدون اینکه از خود بی صبری نشان بدهد با مناعت طبعی توصیف ناشدنی می گوید: «لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم» و بلند می شود و نماز عشا را می خواند و قاتل را هم مورد عفو و گذشت قرار می دهد که این باعث تأثیر بسیار ژرف و عمیق می شود و ثمره این کار در تاریخ باقی می ماند»(1).

توسل

توسل

روز دوم محرم سال 61 هجری هم یک چنین اتفاقی می افتد. روزی که حرّ به کربلا می آید تا راه امام حسین علیه السلام را ببندد که شنید منادی ندا می دهد: «ای حر! مژده که بهشت را خریدی». حرّ تعجب می کند؛ «خدایا! من که دارم برای جنگ با پسر رسول خدا می روم!؟» که با امام حسین علیه السلام روبرو می شود. نگاهش در نگاه حضرت گره می خورد و سرش را پایین می اندازد. حضرت می فرماید که از اسب پیاده شو و استراحت کن. حضرت از او و اطرافیانش پذیرائی می کند به آنها و حیوانات شان آب می دهد و آقا با این برخورد رئوفانه حرّ را زر خرید خود می کند.

حرّ شرمنده می شود و سرش را پائین می اندازد. در دلش از کرده های خود توبه می کند و صدای استغاثه حضرت را که می شنود یک پشت پا به همه هستی می زند و به طرف اردوگاه حضرت حرکت می کند. آقا به استقبالش می آید و می فرماید: «انت الحرّ کما سمّتک امّک» تو آزاده ای همان طوری که مادرت


1- بر گرفته از الکلام یجر الکلام/1/207.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه