- آغاز سخن 1
- بخش: اول 2
- 1- اشاره 2
- 2- نمود های حسن خلق 4
- 3- پیامد های بد خلقی 6
- 1- اشاره 8
- 2- موارد انفاق 10
- 3- آداب انفاق 10
- 1- اشاره 15
- 2- ریا؛ اسکناس تقلبی 15
- 3- نشانه های اخلاص 16
- 4- آثار اخلاص 18
- 1- اشاره 21
- 2- سخنان نا به جا و ناصواب 22
- 2- انصاف از دیدگاه روایات 25
- 1- اشاره 25
- 3- مصادیق بی انصافی 26
- 4- برکات انصاف 28
- 1- اشاره 30
- 2- چه کنیم که به قناعت پیشگی برسیم؟ 33
- 3- راه های رسیدن به قناعت 34
- 1- اشاره 37
- 2- پیامد های دوستی های خوب و دوستی های بد 37
- 3- ضرورت ترک همنشینی با بدان 39
- 4- ملاکی برای دوست خوب 39
- 1- اشاره 41
- 2- تفکر عبادتی بزرگ 41
- 3- تفکر مثبت 41
- 4- زمینه های تفکر مثبت 42
- 5- اشاره به مبحث حجاب 43
- 6- برکات فکر کردن 44
- 1- اشاره 46
- 2- زمینه های عبرت 46
بخش: چهارم
1- اشاره
خوشا به حال کسی که مازاد سخنانش را نگه دارد.(1)
در یکی از سخنان نورانی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیه وآله سلّم) به دو عامل «خوشا به حالی» اشاره شده. یکی انفاق (که پیشتر دربارهاش سخن رفت) و دیگری حفظ زبان از سخنان زائد که اکنون به شرح آن میپردازیم. روایت شده است که پیامبر، به کسی از ایشان پندی خواسته بود دو مرتبه فرمودند: «مراقب زبانت باش.» و وقتی احساس کردند که او این پند را سبک و بدیهی شمرده است بار سوم فرمودند: «وای بر تو، مگر نمیدانی بسیاری از جهنمیان به واسطهی زبانشان اهل دوزخ شدهاند؟» 58
در واقع زبان ابزاری است که میتوان آن را با خودرو مقایسه کرد: خودرو هم دندهی جلو دارد هم دنده عقب هم سبب پیشرفت است و هم عامل پسرفت. در مورد لقمان که سورهای از قرآن به نام اوست و خداوند سفارشات او را به فرزندش نقل میکند درتاریخ و حدیث میخوانیم: از او پرسیدند: «مگر تو در فلان قوم غلام نبودی؟ چه شد که به مقام حکمت رسیدی؟» لقمان پاسخ داد: «دروغ نگفتم، چشم خود را مراقب بودم، حرام نخورم و زبانم را از سخن بیهوده باز داشتم.» 59 گفته میشود یکی از معجزات حضرت داود این بود که آهن را به اذن خداوند در دستان او نرم بود. روزی حضرت داود مشغول ساختن شیئی از آهن بود که لقمان وارد شد. در ابتدا خواست از داود بپرسد چه میکنی، اما سکوت کرد و به انتظار نشست. داود زرهی ساخت و بر تن کرد. لقمان که چنین دید گفت: «سکوت حکمتی است و کمتر افرادی هستند که سکوت کنند.» داود نیز در پاسخ گفت: «حق است که خداوند به تو حکمت بخشیدهاست.» 60
از طرفی پرحرفیها موجب جهنمی شدن است و از طرف دیگر مراقبت زبان موجب ترقی انسان است و نیز این داستان معروف از لقمان نقل شده که در دوران غلامیاش، اربابش از او خواست گوسفندی بکشد و بهترین عضو آن را نزد او بیاورد. لقمان پس از سر بریدن گوسفند قلب و زبان گوسفند را نزد ارباب برد. روزی دیگر ارباب خواست بدترین عضو نزدش آورده شود و لقمان باز هم قلب و زبان گوسفند را نزد او برد! و در پاسخ سؤال ارباب گفت: آری این دو عضو میتواند بهترین و مایه سعادت انسان باشد و میتواند بدترین و مایه بدبختی انسان گردد. 61 در مورد زبان علاوه بر تذکرات قرآنی و حدیثی در کلمات حکیمان هم تشبیهات و تمثیلات گویایی وجود دارد مثلا گفتهاند زبان مانند فرزندانی است که لبها به منزلهی در زندان و دندانها به منزلهی میلههای زندان هستند اما با وجود این نردههای محکم اگر زندانبان غفلت کند زبان آزاد میشود و خسارت به بار میآورد.