نوجوانان و آموزه های اخلاقی در سیره امام حسین علیه السلام صفحه 36

صفحه 36

آب کم شود و من به راحتی آب بخورم.(1)

جوان مردی امام حسین علیه السلام در میدان نبرد

هنگامی که حسین علیه السلام به میدان نبرد رفت، تنها و بدون یاور بود؛ زیرا یارانش همگی کشته شده و نور چشمانش نیز جان باخته بودند. از دلیری رنج دیده، مصیبت کشیده، تشنه کام و دشنام شنیده، جز کشتار و انتقام، انتظاری نیست. با این حال، حسین عقده ای در دل نداشت و مرد انتقام نبود، بلکه هم چون خورشید از سر عطوفت، پرتو افشانی می کرد و انسانیت و جوان مردی در وجودش موج می زد.

در این هنگام، تمیم از سپاه یزیدیان به میدان آمد و میان او و حسین جنگی آغاز شد. چیزی نگذشت که پای تمیم قطع شد و بر روی زمین افتاد و دیگر توان حرکت نداشت و فریادش بلند شده بود. حسین که کنار او ایستاده بود، گفت: من چه کمکی می توانم به تو بکنم؟ تمیم پاسخ داد: قوم مرا ندا کن که بیایند مرا ببرند. امام حسین علیه السلام ندا کرد و آن ها آمدند و تمیم را به سمت سپاه دشمن بردند. باید گفت قهرمانان جنگ در چنان ساعتی، کوچک ترین مهلتی به دشمن نمی دهند و هر چه زودتر وی را به دیار نیستی می فرستند تا انتقام بگیرند و عقده های خود را باز کنند و بر شمار کشتگان بیافزایند، باری، امام حسین علیه السلام که قهرمان میدان جنگ بود، هیچ


1- سیمای امام حسین علیه السلام ج 1، ص 65.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه