نوجوانان و آموزه های اخلاقی در سیره امام حسین علیه السلام صفحه 75

صفحه 75

ایثار

ایثار

برادران عباس وارد عرصه پیکار شدند و دلیرانه به نبرد پرداختند تا یکایک در برابر دیدگان عباس به شهادت رسیدند. حال دیگر کسی نمانده و سردار شهیدان تنها و بی لشکر شده بود. از این رو، عباس به حضور برادر عزیزش حسین شتافت تا به میدان رود و در راه مکتبش جان فشانی کند. وی خدمت حسین عرضه داشت: «سینه ام تنگ شده! از زندگی سیر شده ام! اجازه بدهید بروم و جانم را فدا کنم».

امام، عباس را نگریست و عشق به خدا، دین مداری، شهادت طلبی و ایثارگری را در سراسر وجودش دید. پس اشک در چشمان حسین حلقه زد و عباس را در آغوش گرفت. آن گاه فرمود: «اکنون که قصد میدان داری، برای این طفلان اندکی آب بیاور که فریاد العطش شان از خیمه ها بلند است».

سقای تشنه کامان برای اطاعت فرمان مولایش، مشک را برداشت و راهی گردید. آن شیر بیشه شجاعت چون به صف های متراکم سربازان نگهبان فرات رسید، بی اعتنا وارد شط فرات شد و مشک را پر از آب کرد. سپس با کف دست، آبی برداشت تا بنوشد و اندکی از تشنگی اش بکاهد. آب را بالا آورد و به دهانش نزدیک کرد. ناگهان تشنگی برادرش و ناله العطش کودکان حسین به ذهنش خطور کرد. پس آب زلال فرات را رها کرد و با تشنگی از شط فرات بیرون آمد و به سوی خیمه های حسین حرکت کرد.

این اوج مساوات و ایثار بود که عباس در روز عاشورا، به نمایش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه