ستارگان پارسایی: داستان های اخلاقی عالمان و بزرگان دین صفحه 52

صفحه 52

رویش باز کرد، اتاقی را به او نشان داد و گفت آنجا منتظر بماند. وی وارد اتاق شد و چون اتاق فرش نداشت، روی زمین به انتظار نشست. پس از چند لحظه علامه وارد اتاق شد و پس از سلام و احوال پرسی، توضیح داد که در حال نقل مکان به مشهد هستند. ازاین رو، فرش ها را جمع کرده اند. سپس به مهمان گفت: «شما تشریف داشته باشید تا من بروم و قالیچه ای بیاورم.» مهمان جلو رفت، دست علامه را گفت و گفت: «قالیچه نیاز نیست.» آن گاه عبایش را از دوشش برداشت، روی زمین انداخت و گفت: «بفرمایید! روی عبا نیز می توانیم بنشینیم.» علامه که از این حرکت مهمان شگفت زده شده بود، لبخند زد و گفت: «در این سن و سال، این آموزنده ترین درسی بود که می توانستی به من بدهی!» این بار مهمان با شگفتی به علامه طباطبایی گفت: «ولی این هشدار شما آموزنده تر بود.» ساعتی مهمان و میزبان روی عبا به گفت وگو پرداختند و چون آخرین دیدار آنها با هم بود، خاطره اش برای همیشه برای مهمان به یادگار باقی ماند.(1)

10. افتخار بزرگ

10. افتخار بزرگ

یکی از استادان مأمور شده بود مهمان ویژه انجمن دینی دانشگاه شیراز را معرفی و او را به جایگاه دعوت کند. وی که می خواست ارادت خود را به این مهمان ثابت کند، در آخر مقدمه اش درباره مهمان گفت: «اگر لباس روحانیت برای همه افتخار است؛ مطهری، افتخار لباس روحانیت است.» سرانجام با دعوت وی، استاد مطهری به جایگاه رفت. استاد پیش از شروع سخنرانی اش در حالی که برافروخته بود، گفت: «این چه حرفی است؟ چرا تعارف پوچ و بی اساس به هم می کنید؟ من یک افتخار بیشتر ندارم و آن یک عمامه و عباست. ابوذر، افتخار اسلام است، نه من! خواجه نصیرالدین طوسی، مایه مباهات دنیاست که نمی توان نام او را روی قسمتی از کره ماه نگذاشت؛ چون خود او در کشفیات کره ماه


1- یادنامه علامه طباطبایی رحمه الله ، صص 60 و 61.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه