ستارگان پارسایی: داستان های اخلاقی عالمان و بزرگان دین صفحه 57

صفحه 57

روز مقرر، سر ساعت در جلسه حاضر شد. سخنرانی، ساده و بی آلایش بود و لحن گیرای استاد، لحظه های پرباری را برای دانشجوی جوان رقم زد. پس از جلسه برای عرض ارادت به استاد، نزد ایشان رفت. کمی صبر کرد تا گفت وگوی ایشان با فرد دیگری تمام شود. گفت وگوی آنها که به پایان رسید، علامه رو به جوان کرد و گفت: «بله، بفرمایید.» جوان جلو رفت، سلام کرد و دست علامه را بوسید. علامه گفت: «چرا این کار را کردی؟» سپس به جوانی که روی ویلچر نشسته بود، اشاره کرد و گفت: «باید دست اینها را بوسید.» جوان که توانسته بود دست استاد را ببوسد، با خوش حالی گفت: «آقا! به ما تأکید کرده اند که باید به علما احترام بگذاریم.» در این هنگام، علامه نیز خم شد و دست جوان را بوسید و با خنده گفت: «به ما نیز امر شده است فروتنی کنیم.» جوان که انتظار چنین واکنشی را نداشت، غافل گیر و شرمنده شد و در جای خود بی حرکت ماند. آن گاه علامه از وی پرسید: «از اولاد علی علیه السلام هستی؟» جوان گفت: «خیر. از محبّان علی علیه السلام هستم.» استاد با شنیدن این سخن، بر احترام خود به جوان افزود و دوباره خم شد و دستش را بوسید و گفت: «دست محب علی علیه السلام را باید دوبار بوسید».(1)


1- درس زندگی، ص 63.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه