ستارگان پارسایی: داستان های اخلاقی عالمان و بزرگان دین صفحه 58

صفحه 58

فصل دوم: گذشت

اشاره

فصل دوم: گذشت

زیر فصل ها

1. شرح صدر بالا

2. راه درست

3. سزای توهین به مردان خدا

4. نهایت گذشت

5. دعای خیر استاد در حق شاگردان

6. فاصله تکفیر تا ارادت

7. جسارت سید

8. گذشت و جلوگیری از فتنه

1. شرح صدر بالا

1. شرح صدر بالا

پیک، مأمور بود نامه را به دست خواجه نصیرالدین طوسی برساند. مأموریتش را به انجام رساند و نامه را به خواجه داد. خواجه نامه را گرفت و خواند. نویسنده نامه ناسزاهای بسیاری نثار خواجه کرده و با بی شرمی وی را سگ خوانده بود. خواجه پس از خواندن نامه، بی آنکه آزاری به پیک برساند یا سخنان زشتی بر زبان بیاورد، به او گفت: «نویسنده نامه من را سگ خوانده است، در حالی که درست نیست؛ چون سگ از چارپایان است و عوعو می کند و پوستش پوشیده از پشم و ناخن هایش دراز است و هیچ کدام از این ویژگی ها در من نیست. او مرا با چیزی قیاس کرده است که کوچک ترین هم خوانی ای با آن ندارم».(1)

2. راه درست

2. راه درست

دوچرخه سوار که حواسش به همه جا بود جز به خیابانی که از آن عبور می کرد، علامه طباطبایی را ندید و با وی برخورد کرد که بر اثر این برخورد، پای ایشان زخمی شد. یکی از عابران که این ماجرا را دید، علامه را به مغازه ای برد و روی صندلی نشاند. آن دوچرخه سوار که علامه را نمی شناخت، وقتی دید ایشان هیچ واکنش تندی از خود نشان نمی دهد، پیش دستی کرد و گفت: «درست راه برو عموجان!» علامه هم در پاسخ فقط گفت: «خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند».(2)

3. سزای توهین به مردان خدا

3. سزای توهین به مردان خدا

آن فرد نادان همواره می کوشید شخصیت علمی علامه طباطبایی رحمه الله را تحقیر کند. وقتی شاگردان و مریدان علامه از ماجرا آگاه شدند، اجازه خواستند آن مرد را به گونه ای ادب


1- بیدارگران اقالیم قبله، ص 218.
2- درس زندگی، ص 35.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه