ستارگان پارسایی: داستان های اخلاقی عالمان و بزرگان دین صفحه 66

صفحه 66

وضع دیگران فقط در پی تأمین روزی خود باشد و به آنها نیندیشد. ازاین رو، هر وعده غذایی که می خورد، به همان میزان نیز به افراد نیازمند می داد و آن قدر این کار را ادامه داد که همسرش به وی اعتراض کرد و گفت: «در این اوضاع آن قدر به نیازمندان کمک می کنی که می ترسم فرزندان خودت بی آذوقه بمانند و نیازمند دیگران شوند!» مقدس که پاسخی نداشت، بلند شد و برای اعتکاف به مسجد کوفه رفت. هنوز دو روز نگذشته بود که مردی به خانه مقدس آمد و مقدار فراوانی آرد و گندم به اهل خانه داد و گفت: «اینها را صاحب خانه فرستاده است و خودش اکنون در مسجد کوفه در اعتکاف به سر می برد.» وقتی مقدس به خانه آمد و ماجرا را شنید، اظهار بی خبری کرد و این ماجرا را لطف و کرم الهی دانست و خداوند را سپاس گفت.(1)

7. ناشناس امیدبخش

7. ناشناس امیدبخش

بسیاری از نیازمندان را شناسایی کرده بود و به اندازه رفع نیازشان، ماهیانه مقداری پول برایشان می فرستاد، بدون اینکه آنها بفهمند این پول ها از طرف کیست. شب ها وقتی تاریکی بر همه جا سایه می افکند، برای اینکه شناخته نشود برخلاف معمول لباس می پوشید و از خانه بیرون می زد. آن گاه به پیروی از مولی الموحدین، حضرت علی علیه السلام به در خانه نیازمندان می رفت و به آنها کمک می کرد. هیچ کس این مرد نیکوکار را نمی شناخت و وی توانسته بود به خوبی هویت خود را پنهان کند، ولی زمانی که از دنیا رفت، رازش فاش شد و نیازمندان فهمیدند مردی که به در منازل آنها می آمد و به آنها کمک می کرد، کسی جز شیخ انصاری رحمه الله نبود.(2)

8. عبادت استیجاری

8. عبادت استیجاری

یکی از عالمان بزرگ خدمت شیخ انصاری رحمه الله رسید و برای کمک به سید بزرگواری که


1- میرزامحمدعلی مدرس، ریحانه الادب، تبریز، کتاب فروشی خیام، بی تا، چ 3، ج 5، ص 368.
2- زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص 80 و 81 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه