ستارگان پارسایی: داستان های اخلاقی عالمان و بزرگان دین صفحه 95

صفحه 95

در دست او امانت است، به آن فرد بدهد. در غیر این صورت، اجازه هیچ گونه دخل و تصرف در بیت المال را به خود نمی داد.(1)

3. حساب و کتاب

3. حساب و کتاب

وی مأموریت داشت مبلغی را میان طلبه ها تقسیم کند. پس از حساب و کتاب معلوم شد به هر طلبه فقط یک تومان می رسد. پس به تقسیم پول ها میان آنها پرداخت. وقتی به محمد حسن رسید، به او گفت: «بفرمایید این یک تومان نیز سهم شماست.» محمدحسن با لحنی جدی گفت: «نه، نمی خواهم.» مرد گفت: «چرا؟» محمدحسن پاسخ داد: «من امروز فقط دو ریال نیاز دارم و معلوم نیست روزهای آینده نیز زنده باشم و این پول را برای خود صرف کنم. پس ترجیح می دهم بیش از نیاز امروزم، چیزی از وجوهات شرعی نزدم نباشد».

فردی که پول را تقسیم می کرد، گفت: «حال که این گونه می خواهی، اشکالی ندارد. دو ریال از این پول را بردار و بقیه اش را پس بده.» محمدحسن گفت: «پول خرد ندارم.» ازاین رو، همراه آن مرد به یکی از کفش داری های حرم مراجعه و یک تومان را خرد کردند. آن گاه محمدحسن دو ریال آن را برداشت و باقی مانده را تحویل داد. از آن روز به بعد نام محمد حسن در ذهن آن روحانی حک شد و امروز نام محمدحسن برای بسیاری از دانشمندان یادآور کتاب ارزشمند جواهر است؛ کتابی که بیش از یک قرن است در حوزه های علمیه سراسر دنیا تدریس می شود.(2)

4. اعتراض مادر

4. اعتراض مادر

شیخ انصاری رحمه الله ، با وجود آگاهی از تنگ دستی و ناتوانی برادرش شیخ منصور در اداره خانواده پرجمعیتی که داشت، هرگز سهمی بیشتر از دیگر نیازمندان به او نمی داد، تا اینکه فقر و سختی زندگی شیخ منصور موجب شد مادر وی نزد شیخ انصاری شکایت کند و


1- فوائدالرضویه، ص 11.
2- سیمای فرزانگان، صص 426 و 427.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه