- پیش گفتار 3
- اشاره 5
- فصل اول: کلیات 5
- 1. ضرورت پرداختن به موضوع هشدارها 5
- 2. پیشینه موضوع 7
- 3. روش تحقیق 12
- 4. پرسش های اصلی و فرعی پژوهش 12
- 5. تعریفها 13
- الف) کفر 19
- فصل دوم: هشدارهای فردی قرآن 19
- 1. هشدارهای اعتقادی 19
- اشاره 19
- اشاره 19
- ب) شرک 24
- ج) نفاق 28
- د) دروغ پنداشتن آیه ها و نشانه های الهی 32
- ه_ ) ناامیدی از رحمت خدا 35
- و) کفران بعضی آیه ها و ایمان داشتن به برخی دیگر 36
- ز) زیادهروی در دین 38
- الف) تکبر 40
- 2. هشدارهای اخلاقی 40
- اشاره 40
- ب) پاک دانستن خود از گناه 42
- ج) بخل 43
- د) حسدورزی 44
- ه_ ) بدخلقی 45
- و) بدگمانی 46
- ز) تسویف (به تأخیر انداختن توبه) 48
- ح) ترس از مردم 50
- ط) ترک کامل دنیا و حلال های خدا 53
- اشاره 55
- ی) دل بستگی به دنیا 55
- یا) اندوه خوردن بر از دست رفته ها 58
- 1. ازدواج با محارم 61
- فصل سوم: هشدارهای خانوادگی 61
- اشاره 61
- 2. ازدواج با مشرکان 62
- 3. ازدواج با بی عفتان 64
- 4. ظلم به همسر در مسئله مهر 65
- 5. بی عدالتی میان زنان 67
- 6. آشکار شدن زینت زن برای نامحرم 69
- 7. قطع رحم 70
- 8. کشتن فرزندان از ترس فقر 72
- 9. ارتباط دوستانه داشتن با خویشاوندان بی دین 73
- 10. بی احترامی به پدر و مادر 75
- 11. پیروی از پدر و مادر مشرک 76
- اشاره 78
- 1. هشدارهای فرهنگی 78
- فصل چهارم: هشدارهای اجتماعی 78
- الف) ستم 78
- اشاره 78
- ب) آزار و اذیت 80
- ج) خیانت و پیمان شکنی 81
- د) نزدیکی به فواحش 82
- ه_ ) اشاعه فحشا 85
- و) شراب خواری و قماربازی 87
- ز) قتل نفس 90
- ح) یتیم آزاری 93
- ط) منت نهادن 95
- اشاره 96
- ی) دوستی با گمراهان 96
- یا) مکر و فریب 98
- یب) پوشیده داشتن حقیقتها و پنهان کردن شهادت 100
- یج) مسخره کردن، عیب جویی و لقب بد دادن 102
- ید) دروغگویی 104
- یه) غیبت 105
- یو) سخن چینی 106
- یز) تهمت زدن 108
- یح) مجادله غیر احسن 109
- اشاره 111
- الف)حرام خواری 111
- 2. هشدارهای اقتصادی 111
- ب) رباخواری 112
- ج) رشوه خواری 115
- د) دادن اموال به سفیهان 116
- ه_ ) اسراف و تبذیر 117
- و) کم فروشی 119
- اشاره 121
- 3. هشدارهای سیاسی 121
- الف) تفرقه 121
- ب) اطاعت نکردن از رهبران الهی 123
- ج) غفلت از دشمن 125
- د) اعتماد و خوش بینی به بیگانگان و دشمنان 127
- ه_ ) کارهایی که سبب سوءاستفاده دشمنان می شود 129
- و) فرار از جنگ و جهاد 130
- کتاب نامه 133
رستاخیز بر پا شود و اگر هم به سوی پروردگار بازگردانده شوم، بیشک، بهتر از این را در بازگشت خواهم یافت.
این جملهها نشان دهنده روحیه غفلت از آخرت و حتی انکار آن است. افزون بر اینکه او چنان فریفته و مغرور است که نعمتهای اخروی را در صورت وجود، از آن خود می داند. با ابراز این باورهاست که همصحبت او می گوید:
أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً لَّکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَ لاَ أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا. (کهف:37و38)
آیا به کسی که تو را از خاک و سپس نطفه آفرید، آنگاه تو را [به صورت] مردی درآورد، کافر شدی؟ ولی من [میگویم:] اوست خدا، پروردگار من و من هیچ کس را با او شریک نمی سازم.
آنجا که همنشین فرد مغرور به او می گوید: «من کسی را شریک خدا قرار نمی دهم»، گویا آن فرد مغرور با این حرفهایش مشرک شده است. پس از این هم که خدا ادامه ماجرا را ذکر می کند و از نابودی و تباهی باغ آن فرد خبر می دهد، از زبان او با حالت حسرت چنین نقل می کند:
«یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا؛ ای کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمی ساختم». (کهف: 42)
در واقع، می توان از این آیهها چنین نتیجه گرفت که اگر انسان، همه نعمتها را از آن خدا نداند و با قول و عمل نگوید: «مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ»،(1) بلکه افزون بر اراده او، اراده های دیگری را هم در نعمتها مؤثر
1- این جمله، جمله ای است که از زبان همصحبت آن فرد ناسپاس گفته می شود و او با لحن توبیخ به او می گوید که چرا هنگامی که وارد باغ خود شدی، نگفتی: «هر چه خدای خواهد [همان می شود] و نیرویی نیست جز به [قدرت] خدا». (کهف: 39)