سیره اخلاقی علما صفحه 18

صفحه 18

می گفت: «ای میرزا مهدی! اکنون خود را مرده و این قبر را قبر خود فرض کن که تو را در آن به خاک سپرده اند. حال چه عمل شایسته­ای داری؟» و با خود این گونه می­گفت و می­گریست و سپس این آیه را می خواند: «حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبّ ِ ارْجِعُونِ لَعَلّی أَعْمَلُ صالِحًا فیما تَرَکْتُ کَلاّ إِنّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ آن گاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می­گوید: پروردگارا! مرا بازگردان، شاید من در آنچه وانهاده ام، کار نیکی­ انجام دهم. نه، چنین نیست. این سخنی است که او گوینده آن است و پیشاپیش آنان، برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.» (مؤمنون: 99 و 100) سپس می­گفت: «ساکت شو! تو شایسته بازگشت به دنیا نیستی. فرصت­ها را از دست دادی.» ... و بار دیگر می­گفت: «برخیز! خدا به تو مهلت داد تا چه کنی».(1)

٭ ٭ ٭

یکی از شاگردان استاد نمونه، حاج شیخ محمدتقی ستوده می­گوید: با جمعی از شاگردان، پای درس مکاسب استاد ستوده نشسته بودیم. ناگهان عده­ای جنازه­ای را از رو به روی جلسه درس حرکت دادند. استاد ستوده درس را رها کرد و با سخنانی بسیار اثربخش فرمود: «هی نگویید درس اخلاق بگویم، این جنازه، درس اخلاق است، به فکر مرگ و معاد باشیم و گناه نکنیم».(2)

شکرگزاری

شکرگزاری

دانشمند بزرگوار، آقای کریمی جهرمی نقل می­کند: روزی در ایام بیماری آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی رحمه الله، به دیدن ایشان رفتم. دیدم دانه­هایی از دست و سینه آقا بیرون آمده است. وقتی احوالشان را


1- نک: سید محمدرضا غیاثی کرمانی، قصه ها و خاطره ها، قم، نجابت، 1385، چ 1، ص 79، (ترجمه: قصص و خواطر، نوشته: عبدالعظیم مهتدی بحرانی، قم، نوید اسلام، 1378، ص 154).
2- نک: ستارگان حرم، ج 12، صص 151 و 152.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه