سیره اخلاقی علما صفحه 61

صفحه 61

خدا را می­خورید، ولی نمکدان می شکنید.» آنها با شنیدن این سخن علامه به فکر فرو رفتند و با حالت خاصی مجلس را ترک کردند. سپس فردای آن روز نزد علامه آمدند و اظهار توبه و پشیمانی کردند.(1)

٭ ٭ ٭

نقل است روزی علامه محمدتقی جعفری رحمه الله به خانه­اش می­رفت. در کوچه دزدی را دید که قالی خانه ایشان را برداشته است و می­برد. او را تعقیب کرد. دزد، قالی را به بازار تهران برد و قصد فروش آن را داشت. وقتی دزد می­خواست قالیچه را بفروشد و با شخصی در حال معامله بود، استاد جعفری پیش رفت و با پیشنهاد بهتری قالی را خرید و شرط کرد خود فروشنده آن را تا خانه برایش حمل کند.

وقتی دزد به در خانه استاد رسید، به حقیقت ماجرا پی برد و از استاد عذر خواست. استاد بدون آنکه برخورد ناراحت کننده­ای با او داشته باشد، وی را از دزدی باز داشت و فرمود: «... من که ندیدم تو از خانه من فرش دزدیده باشی... . من فقط قالی را از تو خریده ام.» با این برخورد، دزد را به راه راست هدایت کرد.(2)

ظلم ستیزی

ظلم ستیزی

گویند روزی فتحعلی شاه از میرزای قمی، صاحب قوانین، خواست اجازه دهد دخترش را به همسری پسر میرزا درآورد تا میان آنها رابطه خویشاوندی برقرار شود. میرزا از شنیدن این پیشنهاد بسیار ناراحت شد؛ زیرا ممکن بود وی مجبور شود از روی ناچاری این وصلت را بپذیرد. بنابراین، دست به دعا برداشت و گفت: خداوندا، اگر قرار است شاهزاده


1- قصه­ها و خاطره ها، ص 118؛ قصص و خواطر، ص 127.
2- یعقوب قاسملو، فروغ دانایی، قم، نسیم حیات، 1379، چ 1، صص 7 و 8 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه