سیره اخلاقی علما صفحه 73

صفحه 73

صفا و صمیمیت

صفا و صمیمیت

نقل است روزی دو عالم بزرگ؛ یعنی شیخ بهایی و میرداماد همراه شاه عباس صفوی برای یک سفر تفریحی و شکار از شهر خارج شدند. میرداماد چاق بود و اسب او با کندی حرکت می­کرد، ولی شیخ بهایی لاغر بود و اسب او با سرعت و چابک راه می­رفت. شاه عباس تصمیم گرفت ارادت قلبی این دو عالم را به یکدیگر بسنجد. ازاین رو، نزد میرداماد رفت و گفت: اسب شیخ را نگاه کن! این درست نیست که شیخ اسب خود را چنین این طرف و آن طرف براند. عالم باید سنگین و باوقار باشد. میرداماد در پاسخ گفت: حرف شما صحیح است، ولی اسب شیخ چون می داند چه کسی بر آن سوار شده است، از شدت خوشحالی در پوستش نمی گنجد و این طرف و آن طرف می­رود. پس از چند لحظه، شاه عباس خود را به شیخ بهایی رساند و گفت: این درست نیست که عالم دینی این­قدر چاق باشد که اسب نتواند او را جا به جا کند. شیخ گفت: بله چاقی خوب نیست، ولی به دلیل سنگینی دانش میرداماد است که این اسب نمی تواند او را حمل کند.

شاه با شنیدن این سخن از اسب پایین آمد و از اینکه دو دانشمند عصر او این چنین با یکدیگر صفا و برادری دارند، سجده شکر به جا آورد.(1)

رعایت حقوق برادری

رعایت حقوق برادری

آقای شیخ عبدالعظیم مهتری بحرانی می­گوید: سال 1985 میلادی، وارد شهر پونا، از شهرهای هند شدم. در مسجد بزرگی که هندی­ها، عرب­ها و ایرانی­ها


1- نک: قصه ها و خاطره ها، ص 43.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه