سیره اخلاقی علما صفحه 86

صفحه 86

هم دردی

هم دردی

دکتر سید محمدباقر حجتی می گوید: روزی در میان جمعی از افرادعادی به دست بوسی حضرت امام رحمه الله رفتم. دست و صورت ایشان در سرمای هوا قرمز و کبود شده بود. من که از شدت سرما می لرزیدم، با دیدن امام حرارت گرفتم و دست ایشان را بوسیدم. با خود اندیشیدم چرا باید امام با آن سن و سال، سوز سرما را تحمل کند و دست و چهره مبارکشان از شدت سرما دگرگون شود. سرانجام، به این نتیجه رسیدم که ایشان می خواستند در تحمل سرما با مردم هم درد باشند و رنج آنان را بچشند. وقتی نظرم را دراین باره به حاج احمد آقا گفتم: ایشان حرفم را تأیید کرد و گفت: امام می خواهند با مردم هم درد باشند.(1)

٭ ٭ ٭

روزی علامه محمدباقر، مشهور به وحید بهبهانی، متوجه لباس زیبایی شد که پسرش آقا عبدالحسین برای همسرش خریده بود. علامه از این کار پسرش بسیار ناراحت شد و وی را از تکرار این کار بازداشت. آقا عبدالحسین این آیه از قرآن را تلاوت کرد: «قُلْ مَنْ حَرّمَ زینَهَ اللّهِ الّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ...؛ بگو چه کسی زیور های خدا را که برای بندگانش پدیدآورده، حرام کرده است...». (اعراف:32)

علامه فرمود: « من نیز این آیه را شنیده ام، ولی بسیاری از فقیران، پیرامون ما زندگی می کنند که به ناداری ما تسلای خاطر می جویند».(2)

آقای حاج حسین حیدری نقل می کند: چند نفر از تاجران بازار تهران قصد کرده بودند حمامی در خانه آقا شیخ مرتضی زاهد بسازند، ولی وی به هیچ وجه نمی پذیرفت. من خودم بارها ایشان را در حمام عمومی دیده بودم و هربار فرزندش حاج شیخ عبدالحسین با زحمت و مشقت فراوانی


1- نک: پا به پای آفتاب، ج3، ص27.
2- نک: قصص العلما، ص203.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه