ظرافت های اخلاقی شهدا صفحه 18

صفحه 18

چه؟» حاج آقا گفت: «اگر من آخوند خوبی برای شما بودم، این گناه بزرگ را انجام نمی دادید.» چند روز بعد، همان جوان ها آمدند مسجد تا برای حضور در برنامه ها نام نویسی کنند. بعدش هم شدند مرید حاج آقا».(1)

شهید همت

شهید همت

همسر شهید همت می گوید:

من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبه ها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث می کردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم می گفت: «باید بنشینیم و با همه شان منطقی حرف بزنیم.» می گفتم: «ولی اینها همه اش آدم را مسخره می کنند.» می گفت: «ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توی انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟» گفتم: «تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم.» گفت: «چه فرقی می کند؟ منِ نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف می شود».(2)

شهید جلال افشار

شهید جلال افشار

«صدای آهنگ مبتذلی که راننده اتوبوس گذاشته بود، جلال را آزار می داد. با متانت و به آرامی از راننده خواست تا یا نوار را خاموش کند یا صدایش را کمتر کند. راننده با حالت تمسخر گفت: «اگر ناراحتی پیاده شو!» زمستان بود و هوای سرد و بیابان تاریک و خطر حیوانات درنده، اما جلال قصد کرده بود تا وجدان راننده را بیدار کند. دوباره رفت نزد راننده و گفت: «اگر صدای نوار را کم نکنی، پیاده می شوم.» راننده بی درنگ پا روی پدال ترمز گذاشت و


1- مصاحبه با یکی از شاگردان ایشان.
2- فرهاد خضری، به مجنون گفتم زنده بمان، تهران، روایت فتح، 1381، چ 1، ص 41.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه