ظرافت های اخلاقی شهدا صفحه 63

صفحه 63

زندگی شان به آن پای بند بودند، بلکه در وصیت نامه های خود نیز توجه به امر ولایت و حرف شنوی از مقام ولایت را یادآوری و سفارش می کردند.

شهید زین الدین

شهید زین الدین

پدر شهید زین الدین می گوید:

«قبل از اینکه [به دست ساواک] دستگیر شوم، جواب درخواست هایش که به آلمان برای ادامه تحصیل فرستاده بود، آمد. چون رتبه آزمون سراسری اش بالا بود، جواب همه را مثبت داده بودند که بیاید و آنجا با همه امکانات تحصیل کند؛ هرچه که بخواهد در اختیارش قرار می دهیم و... در حال تصمیم گیری بود تا اینکه به او خبر دادند یکی از دوستانش که آنجا درس می خوانده، آمده به ایران. مهدی هم رفته بود خانه آنها. وقتی مهدی از علت برگشتن او سؤال کرده بود، دوستش در جواب گفته بود: «رفته بودم خدمت امام رحمه الله امام رحمه الله فرمود به شما در ایران بیشتر نیاز است. من هم برگشتم.» بعد هم به مهدی گفته بود: «حالا تو کجا می خواهی بروی؟» مهدی هم تصمیم گرفت روی حرف امام خمینی رحمه الله باشد و منصرف شد».(1)

شهید آخوندی

شهید آخوندی

اقامت ما در ایلام طولانی شده بود. وقتی در حین آموزش به کرند غرب منتقل شدیم، 45 روز دیگر هم در پادگان امام خمینی معطل ماندیم. همه ما انتظار عملیات را می کشیدیم. دیگر طاقت نداشتیم. ما را برای عملیات آموزش می دادند، اما از عملیات و حضور در خط مقدم خبری نبود. صدایمان درآمده بود که چرا به ما وعده عملیات می دهند و خبری نیست! تا اینکه جواد آمد و گفت: «باید برای عملیات والفجر چهار به منطقه برویم».


1- مصاحبه با پدر شهید (آذر ماه 1385)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه