- اشاره 5
- مفهوم کارمند و کارگزار 6
- پیشینه پژوهش 7
- جایگاه کارمند و کارگزار در اسلام 8
- ضرورت بحث 10
- اشاره 13
- 1. تقوا 15
- 2. خیرخواهی نسبت به مردم 16
- 3. خلوص 19
- 4. اصالت خانوادگی 21
- 5. بردباری 22
- 6. توانایی 24
- 8. اطاعت پذیری از مافوق 26
- 9. کاردانی 27
- 10. مسئولیت پذیری 32
- 11. نگهداری از اموال 33
- 12. عزت نفس 35
- 13. پرهیز از تشریفات 37
- اشاره 40
- 1. وظایف کارمند در برابر همکاران 41
- الف) صمیمیت 41
- اشاره 41
- ب) مشورت 43
- ج) احساس تعهد 44
- د) پرهیز از حسادت 46
- ه) یکدلی و یکرنگی 48
- اشاره 49
- الف) الگو بودن 49
- 2. وظایف کارمند نسبت به افراد زیر دست 49
- ب) تقسیم کار مناسب 51
- ج) انتقاد پذیری 52
- د) پرهیز از تبعیض 54
- ه_) دلجویی از زیردست 55
- و) تغافل 56
- ز) ایجاد نظم 56
- ح) ارتقای سطح علمی و تجربی 58
- ط) پرهیز از نیرنگ و رفتارهای ظاهر فریبانه 59
- اشاره 60
- الف) برخورد کریمانه 60
- 3. وظایف کارمندان در برابر مردم 60
- ب) فروتنی 61
- ج) رعایت انصاف 63
- د) گره گشایی 65
- ه) مدارا 66
- 4. وظیفه کارمند نسبت به خود (مراقبت از نفس) 68
- اشاره 71
- اشاره 72
- 1. آسیب های اخلاقی 72
- الف) اهانت و تحقیر 73
- ب) منّت گذاری 74
- ج) تبعیض 76
- د) خُلف وَعده 77
- ه) روحیه تجمل گرایی 78
- و) تفسیر ضوابط و مقررات به سود خود 79
- ز) کم کاری در انجام وظیفه 80
- ح) دوری از مردم 81
- ط) ارتشا 82
- ی) سوء استفاده از اموال عمومی و اختلاس 85
- 2. مشکلات اقتصادی 87
- 3. باورهای غلط فرهنگی 89
- اشاره 90
- 4. کارآمد نبودن ساختار اداری 90
- الف) مقررات و قوانین دست و پاگیر 90
- ب) ناتوانی کارمندان 91
- ج) اهمیت ندادن به فعالیت های کارمند 93
- 5. آسیب های رسانه ای 94
- د) کیفیت تقسیم کار 94
- اشاره 98
- 1. آزمون پیش از گزینش 99
- 2. تقویت و احیای اخلاق اسلامی 100
- اشاره 100
- الف) روش پند و اندرز 101
- ب) روش الگویی 105
- ج) عبرت گیری از تاریخ 107
- اشاره 109
- 3. تأمین نیازهای اساسی کارمندان 109
- یک _ برقراری تعادل میان شاخص هزینه زندگی و سطوح پرداخت 110
- اشاره 110
- الف) تأمین نیازهای اقتصادی 110
- دو _ فراهم کردن تسهیلات ویژه برای کارمندان 111
- ب) تأمین نیازهای روحی و روانی 111
- 4. نظارت 115
- اشاره 115
- الف) نظارت آشکار 117
- ب) نظارت پنهان 118
- ج) نظارت همگانی 119
- 5. بهره گیری از ابزارهای بازدارنده 120
- ب) توان مند کردن کارمندان 123
- اشاره 123
- 7. اصلاح ساختار اداری 123
- الف) کاهش تشریفات زاید اداری 123
- د) بهره گیری از شیوه چرخشی محل خدمت 125
- ج) کاهش ارتباط مستقیم مردم با اداره ها 125
- اشاره 126
- کارمند خدمتگزار 127
- کارمند نادرست 127
- کارنامه کارمند 128
- اشاره 128
- متون ادبی 128
- سخنان امام خمینی رحمه الله 129
- اشاره 129
- سخنان بزرگان 129
- کارمندان الهی 129
- سخنان آیت الله جوادی آملی 131
- سخنان آیت اللّه مظاهری 131
- سخنان دانشمندان غربی 132
- اشاره 134
- اشاره 135
- 1. اهتمام برای حاکم کردن ارزش های اسلامی در محیط اداری 135
- پیشنهادهای کلی 135
- 2. انعکاس دادن تخلف های اداری 135
- 3. گرایش به اصل واقع گرایی 136
- 5. ارائه چهره مناسبی از کارمند 137
- 4. انتقال مشکلات کارمندان به مسئولان 137
- موضوع های برنامه سازی 138
- 1. تهیه برنامه کارمند 138
- 2. ساخت مجموعه تلویزیونی 138
- اشاره 138
- 4. شناسایی و معرفی الگوهای کارمندی 139
- 3. زیرنویس 139
- 6. تقویت گفت وگوی ویژه خبری 140
- پرسش های مسابقه ای 141
- پرسش های کارشناسی 144
- معرفی منابع برای مطالعه بیشتر 148
ص: 26
1- 1 . ترجمه: نهج البلاغه، نامه 38، ص 545.
و یا به خارج شهر می گریختند. تا اینکه در بیست و هشتم ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در تمام شهر تهران و ولایات فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیده اند. امیر سخت نگران شد و در همین روز، پاره دوزی را که طفلش در اثر بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد طفل نگریست و گفت: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبم، جن زده می شود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده ای، باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیر کبیر دست در جیب کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی گردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه بعد پسر بچه بقالی را آوردند که او نیز مرده بود. امیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در این هنگام، میرزا آقاخان وارد شد و پس از جویا شدن احوال، امیر را ملامت کرد که گریستن برای دو بچه شیرخوار بقال و چقال در شأن او نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست و گفت: خاموش باش، تا موقعی که ما سرپرست این ملت هستیم، مسئول مرگشان نیز ما هستیم، مسئول جهلشان ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابان مدرسه بسازیم و کتاب خانه ایجاد کنیم، دعانویس ها بساطشان را جمع می کنند. تمام ایرانی ها اولاد حقیقی من هستند. من به جهالت این مردم می گریم.(1)
نباشد از آن هیچ بیننده تر
نه از دیدنش هیچ زیبنده تر
که باشد نگاهش به دنبال خیر