کارمند صالح: ویژه روز کارمند صفحه 18

صفحه 18

ص: 26


1- 1 . ترجمه: نهج البلاغه، نامه 38، ص 545.

و یا به خارج شهر می گریختند. تا اینکه در بیست و هشتم ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در تمام شهر تهران و ولایات فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیده اند. امیر سخت نگران شد و در همین روز، پاره دوزی را که طفلش در اثر بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد طفل نگریست و گفت: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبم، جن زده می شود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده ای، باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیر کبیر دست در جیب کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی گردد. این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه بعد پسر بچه بقالی را آوردند که او نیز مرده بود. امیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در این هنگام، میرزا آقاخان وارد شد و پس از جویا شدن احوال، امیر را ملامت کرد که گریستن برای دو بچه شیرخوار بقال و چقال در شأن او نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست و گفت: خاموش باش، تا موقعی که ما سرپرست این ملت هستیم، مسئول مرگشان نیز ما هستیم، مسئول جهلشان ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابان مدرسه بسازیم و کتاب خانه ایجاد کنیم، دعانویس ها بساطشان را جمع می کنند. تمام ایرانی ها اولاد حقیقی من هستند. من به جهالت این مردم می گریم.(1)

نباشد از آن هیچ بیننده تر

نه از دیدنش هیچ زیبنده تر

که باشد نگاهش به دنبال خیر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه