عاقبت به خیری صفحه 33

صفحه 33

حضرت موسی علیه السلام نزد قصاب آمد. دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است. شامگاه که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل رفت موسی علیه السلام در پی او به راه افتاد تا به در منزلش رسید. به او گفت: مهمان نمی خواهی؟ جوان گفت: خوش آمدید. او را به درون خانه برد. حضرت موسی علیه السلام دید جوان غذایی تهیه کرد. آن گاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی بس فرتوت و کهن سال را از درون زنبیل بیرون آورد. او را شست وشو داد و غذایش را با دست خویش به او خورانید. هنگامی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، زبان پیرزن به کلماتی نامفهوم حرکت کرد. سپس جوان برای حضرت موسی علیه السلام غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون نمی توانم برای او کنیزی بخرم، ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام.

حضرت پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شست وشو می دهم و غذا به او می خورانم، می گوید: «غَفر اللّه لک وَ جَعلَک جلیس موسی یوم القیامه فی قُبته و درجته؛ خداوند تو را ببخشد و هم نشین حضرت موسی در بهشت باشی به همان درجه و جایگاه».(1)

تعلیم و هدایت

گذشته از اینکه فراگیری علم و دانش اعم از علوم مادی و الهی، اگر در مسیر تقویت دین و معرفت و نزدیکی به ذات پروردگار باشد، خود یکی از


1- پند تاریخ، ج 1، ص 68 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه